لنین گرداگرد جهان می پوید
مرزها قادر به ممنوع کردن او نیستند
سربازخانه ها و سنگرها اورا باز نمی دارند
سیم های خاردار اورا زخمی نمی کنند
لنین گرداگرد جهان می پوید
سیاه، سرخ وسفید از او پذیرایی می کنند
زبان هیچ حصاری نیست
عجیب ترین زبان ها اورا باور می کنند
لنین گرداگرد جهان می پوید
آفتاب همانند زخمی غروب می کند
میان تیرگی وسپیده دم
ستاره سرخی طلوع می کند.
شعری از لنگستون هیوز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر