زباله نخورید
پادکستها مجموعهای از
محتواهایی هستند که به صورت صوتی تهیه و منتشر میشوند. بستر انتشار این مجموعههای
صوتی، اینترنت است. در ایران با گسترس موبایلهای هوشمند، افزایش دسترسی به
اینترنت، آشنایی افراد مختلف با اپلیکیشنها، افزایش آشنایی با زبانها خارجی و بنا
به دلایل دیگر، مدتی است که پادکستهای فارسی در حال روایج یافتن هستند. تعداد و
تنوع پادکستها رو به گسترش است، شمار مخاطبان این فرم از محتوا در حال افزایش
است، عادات، نوع مصرف و فرهنگ مصرف این محصولات نیز در حال تغییر است. مجموعه
مسائلی که در ادامه مطرح میکنم حاصل آشنایی با پادکستهای فارسیزبان و پیگیری
این پادکستها در یک بازه زمانی دو ساله است.
1: خوشبختانه آنچه که همچنان
در فضای پادکست فارسی حاکم است تلاش و نوآوری است. فضای اینترنت در ایران محیطی
است پر از ساختمانهای باشکوه، مخروبهها، زبالهدانیها، محیطهای سبز، کنجهای
دنج، زمینهای فرو رفته زیر فاضلاب، چشمههای جوشان و از همه مهمتر: پُر از زمینهای
خالی. همین زمینهای خالی همچنان مهمترین دلیل جذب کاشفان، هیجانطلبان، افراد پر
امید، افراد با استعداد، افراد دارای دغدغه، رویاپردازان، آرمانگرایان و همچنین
شامل هر آلوده و اوراقی است که از چیزی یا جایی در حال فرار است. افرادی که زبالهدانی
خودشان پر شده است و آشغالهای خود را آوردهاند که در شما بریزند هم جزو این
افراد هستند.
2: شاید در دنیای ادبیات افراد
نادری پیدا شوند که فقط یک کتاب نوشتهاند یا فقط یکی از کتابهای آنها مورد توجه
قرار گرفته است ولی وقتی صحبت از مجله، روزنامه، رادیو، پادکست و هر چیز دیگری که
سریالی بودن آن، قسمتی از ماهیت آن است در میان باشد، «پیگیری» و تداوم حرف اول را
میزند و به نوعی مهمترین سنجه برای قضاوت است. چه بسیار افرادی که اسمهای گیرایی
برای پادکستهای خود انتخاب کردهاند و سراغ موضوعات جذابی رفتهاند اما بعد از
چند شماره انتشار آنرا متوقف کردهاند. پادکس برای افراد بسیاری در حکم اسباببازی
لوکسی بوده است که به دست کودکی دادهاند اما بعد از مدتی یا خیلی زود از آن دلزده
شده است و آنرا به کناری انداخته است. کافی است کودک دیگری به این اسباببازی دست
بزند تا جیغ و هوار او بلند شود و دوباره اسباببازی کنار انداخته شده یا دور
انداخته برایش عزیز شود اما وقتی خواهان
جدید برایب اسباببازی نباشد کودک دوباره آنرا به کناری پرتاب میکند. پادکستی
درست شده و برای آن اسم و موضوع و تابلوئی در نظر گرفته شده و بعد از سه یا چهار
شماره به حال خود رها شده است. کافی است بعد یک سال یا دو سال فرد یا گروهی پیدا
شوند تا برای پادکست خودش از همان اسم استفاده کنند یا وارد آن موضوع شوند تا جیغ
و هوار کودکی که اسباببازی خود را در خطر میبیند بلند شود و انگار که بخواهد از
حق مالیکت بر یک معدن طلا در آلاسکا دفاع کند چنگ و دندان نشان دهد و خود را پدر
یا مادر پادکست فارسی یا آن موضوع یا انتخابکنندهی اعظم آن اسم معرفی کند. این
پادکستها مخروبه و رها شده، مثل بطریهای پلاستیکی همه جای پادکست فارسی را آلوده
کردهاند.
3: اگر مخاطب پادکستهای فارسی
یا هر محتوای سریالی دیگری هستید که به صورت رایگان توزیع میشود دلیلی ندارد که همیشه
سپاسگزار و قانع باشید. شما وظیفه دارید چیزهایی را به تولید کنندگان پادکست یاد
بدهید که هم برای کار آنها و هم برای زندگی شخصی آنها مفید است. این طبیعی است که
به دلیل شرایط زمانی و مکانی برنامه انتشار پادکستها در ایران دچار اختلال شود
اما اگر بدقولی، بینظمی و برنامگی، روال دائمی یک پادکست است با پاک کردن و حذف
اشتراک آن، در بهبود فضای پادکست فارسی تلاش کنید. اگر پادکستسازی قول داده است
که شماره بعدی خود را در آبان 1398 تولید میکند این طبیعی است که بعد از کشتار
معترضان در خیابانهای ایران و قطع سراسری اینترنت نتواند به وعدهی خود عمل کند
اما اگر دی و اسفند هم گذشت و از شمارهی وعده داده شده خبری نشد یا باید نگران
باشیم که پادکستساز جزء کشتهشدگان یا دستگیر شدگان اعتراضات آبان 1398 باشد و یا
اینکه او از شدت سرکوب و آنچه در خیابانهای ایران دیده است دچار دردها و رنجهای
روانی شده باشد و توانایی ادامه کار را نداشته باشد؛ یا اینکه اصلاً مخاطب برایش
مهم نبوده و نیست.
با توجه به شرایط این قابل درک
است اگر مثلاً سه قسمت از ده قسمت پادکست با تاخیر زمانی منتشر شود یا مثلاً به
دلیل مشکلات کار و اجرا، چند روزی به تاخیر بیافتد، اما اگر بیشتر از نیمی از
شمارههای یک پادکست با تاخیر محسوس و بینظمی آشکار و بر خلاف وعدههای اعلام شده
منتشر میشود آن پادکست دندان خرابی است که باید آنرا کند. پیگیری چنین مزخرفی جز
اینکه ذهن شما را آشفته میکند، تمرکز ذهنی شما را از هم میپاشد و شما را در یک
روزمرگی اسیر میکند و با مصرفِ بیدلیل و بیهدف فلج میکند، تاثیر دیگری نخواهد
داشت.
4: همهی ما در اطراف خودمان
کسانی را سراغ داریم که سودای سلبریتی شدن دارند. آنها که برای خوانندگی،
نوازندگی، بازیگری، ادبیات، ورزش، فعالیت اجتماعی و کارهای دیگر تلاشی نکردهاند
به سراغ اینستاگرام میآیند تا مرهمی برای سوراخ و سمبههای روان و شخصیت و شاید
جیب خود پیدا کنند. هر کسی دنبال این است که چند ده هزار نفر فالوئر و شاید چند صد
هزار یا چند میلیون فالوئر جذب کند تا برای بانک مسکن، روغن بنفشه، استیل البرز،
کرم سربالا کنندهی دکتر کشکولی یا هر چیز دیگری تبلیغ کند و ماهی پنجاه میلیون
درآمد داشته باشد و خوش بگذراند. خیلی انگلی است اما کار راحتی نیست. آدم باید پیت
وقاحت را سر بکشد، بیشرف باشد، اهل زد و بند و بخیه باشد، مثل انگل زندگی کند و
با حکومت مراودهی مستقیم یا غیر مستقیم، آگاهانه یا ناآگاهانه داشته باشد تا
بتواند چنین کند و این کار هر کسی نیست. شانس و احتمالات هم در آن دخیل است. افراد
بسیار کمی در آن موفق میشود. کم نیستند افرادی که نه خوشگلاند و نه خوب تار میزنند،
نه برجستگی خاصی دارند و نه تفریحی جدیدی، برای همین سراغ ساخت پادکست میآیند.
پودر گوجه فرنگی تبلیغ میکنند تا شاید روزی نوبت آنها هم بشود که برای کرم برجسته
کننده یا کلینیک کاشت موی صدرا تبلیغ کنند. استیل البرز تبلیغ میکنند تا شاید
نوبت آنها هم بشود برای این ا آن کاندید مجلس یا کاندید ریاست جمهوری تبلیغ کنند.
5: هنوز در مرحله شیوع پادکست
فارسی هستیم بنابراین کسانی که محتوای مفید، جذاب یا همهپسندی دارند قادر هستند
بدون تجهیزات آنچنانی پادکست تولید کنند اما آنچه بر این فضا حاکم است جنگ پول و
تجهیزات است. این جنگ شدیدتر خواهد شد و در مراحل بعدی کار برای آنهایی که پول و
امکانات به قدر کافی ندارند سختتر خواهد شد. درست مثل دانشگاههای دهه 70 و نیمه
اول دهه 80 که بچهی وزیر نفت، دختر مدیر عامل ایران خودرو، یک دانشجوی روستایی و
فرزند یک کشاورز در آن درس میخواندند اما به مرور بافت طبقاتی دانشگاه تغییر یافت
و افراد طبقه پائین به وسلیه رواج موسسات آموزشی، معلم خصوصی، کتابها و کلاسهای
کنکور گرانقیمت، حذف خوابگاههای دانشجویی، افزایش قیمت غذای سلف سرویس و ... از
دانشگاههای معتبر رانده شدند. تا قبل از آن پولدارهایی که خوب درس نمیخواندند به
دانشگاه آزاد میرفتند و اکنون کسانی که استعداد
و علاقهدارند امّا پول ندارندف اگر بتوانند از پس مخارج آن بر بیایند باید
به دانشگاه پیام نور بروند.
6: پادکستسازی برای عدهای از
پادکستسازان فارسیزبان یک تفریح است. یک نوع تفریح طبقه متوسط به بالا. یکی آخر
هفتهها به ویلا میرود و سیخ میزند و دیگری که از کوکولی زدن و جوج زدن و دوردور خسته شده است و این چیزها دیگر
برایش جذابیتی ندارد بنابراین به این هوس میافتد که پادکست درست کند. لازم به
توضیح نیست این حق هر کسی است که پادکست بسازد و محتوای مورد نظر خودش را به هر
دلیل و دغدغه و میل پیشبرندهای بسازد و کسی قرار نیست جلوی آنها را بگیرد. ذکر
این نکته از جهت توجه به ایدئولوژی ناشی از این سبک زندگی و دقت به سوگیری طبقاتی
پادکستهای فارسی مهم است.
7: مردم در جامعه ایران کم کتاب
میخوانند و به صورت مشخص وضعیت کتاب و کتابخوانی در جامعه ما وخیم است. دلایل
این وخامت اوضاع متنوع است. سانسور، خطر زندان، تولیدات هرز به قصد پر کردن بیلان
کاری و ادعای انتشار چند هزار عوان کتاب در سال از طرف دولتها، وضعیت بد اقتصادی
و بیپولی مردم، سقوط عمدی ارزش ریال توسط دولتها و افزایش قیمت کاغذ و کتاب،
وجود مافیای کاغذ، رانتهای سنگین اقتصادی در زمینه واردات و توزیع کاغذ، ساعات
کار زیاد مردم به دلیل قرار داشتن آنها زیر خط فقر، خستگی بعد از کار و... از جمله
این عوامل هستند. در چنین فضایی پادکست فارسی در حال رشد است زیرا گوش دادن به
پادکست در مترو، اتوبوس و تاکسی ممکن است اما کتاب خواندن در این موقعیتها دشوار
و در برخی ساعات کاملاً غیر ممکن است.
خانههای ما ایرانیها کوچکتر
شده است. اکثر جوانان ایرانی اتاقی از آن خود ندارند. در ساعاتی که در خانه هستند
مجبور اند سر و صدای تلویزیون، تلفن زدن مادر و صحبتهای دیگران را بشوند و فضا
برای تمرکز و انجام کارهای خصوصی و مفید فراهم نیست. کتاب خواندن زیر ونگ زدن
برنامه سالیتالک، اخبار بیبیسی فارسی، اراجیف بافتن کارشناسان ایران
اینترنشنال، صدای تتلوقف دروغهای صدا و سیما، نوحه و روضه، بیانات و فرمایشات هر
روزه و انواع و اقسام پارازیتهای دیگر کار بسیار بسیار دشواری است اما برای گوش
دادن به پادکست هدفون داخل گوش میرود و تمام.
8: شک، عقل، مشاهده و تفکر
همیشه راهگشا است. دست کم میتوان با قاطعیت گفت استفاده کردن از عقل بهتر از
استفاده نکردن از آن است. لازم نیست حتماً در رشته خاصی تحصیل کرده باشید یا کتابهایی
خاصی خوانده باشید تا بعضی چیزها را بفهمید. اگر به یک سمساری بروید و فروشنده یک
صندلی شکسته به شما نشان بدهد و بگوید متعلق به لویی چهاردهم است شما برای خرید آن
صد میلیون تومان به فروشنده میدهید؟ اگر به یک داروخانه بروید و متوجه شوید صاحب
داروخانه یک کاندوم استفاده شده را با این ادعا که متعلق به اولین سکس کیم
کارداشیان، یانگوم، جانی دپ، آلپاچینو است را به مبلغ صد میلیون تومان به فروش
گذاشته است آنرا میخرید؟ حتی اگر این پول برای شما حکم شوخی داشته باشد و اندازهی
هزینهی بند شیرینی یا کارتن خالیِ یک بار از مجموعهی واردات انحصاریِ ناشی از
رانتِ ددی معظمتان هم باشد حاضر هستید آنرا برای این کاندوم دست دوم پرداخت کنید؟
طبیعی است به اولین چیزی که شک میکنید این است که چنین چیزی اینجا چه میکند؟ اگر
یک فروشنده لوازم صنعتی چند جعبه شیرینی به شما نشان بدهد و بگوید کیفیت آن بهتر
از همه شیرینی فروشیها است از او خرید میکنید؟ شما برای خرید چوب به آهن فروشی و
برای خرید آهن به سبزیفروشی میروید؟
یک سوال مهم: وقتی یک سری
اظهار نظرهای سیاسی را در یک پادکست ویژه موسیقی یا آشپزی بشنوید تعجب نمیکنید؟
شک نمیکنید؟ به صحت مطالب آن توجه میکنید یا بدون توجه اجازه میدهید که آن
ادعاها و یان مطالب تا حتی فیهاخالدونِ ناخودآگاه و ذهن شما فرو رود؟
توجه کنید منظور از اظهار نظر
سیاسی این نیست که یک پادکستساز در ابتدای شماره اسفند یا بهمن خود، کشته شدن
معترضان آبان1398 را در یک جمله یا صد جمله تسلیت بگوید و درباره آن صحبت کند. فرض
کنید وسط یک پادکست مخصوصی موسیقی بشنوید که گوینده درباره جنایات سوسیالیستها یا
لیبرالها جملاتی میگوید، از بهتر بودن این ایسم نسبت به آن ایسم صحبت میکند،
درباره یک شخصیت سیاسی یا یک گروه سیاسی اظهار نظر مثبت یا منفی میکند، درباره
مسائل تاریخی حرف میزند و ...؛ اجازه میدهید صحبتهای او در ناخودآگاه و ذهن شما
ثبت شود و به مرور تبدیل به اعتقادات سیاسی
شما شود یا میروید و درباره آنها تحقیق میکنید؟(انصافاً واقعاً میروید
تحقیق میکنید یا در اولین مهمانی و دورهمی برای اظهار فضل جلوی پارتنر خود آنرا
روی بقیه بالا میآورید که نشان دهید شما هم بعله و سرتان میشود؟)
در پادکستهای فارسی زبان به
شدت رایج است که پادکستساز کاملاً بیتناسب با موضوع پادکست خود شروع میکند
عقاید خود را به خورد مخاطبان میدهد. استعداد زیادی در این تیپ پادکستسازان دیده
میشود که اگر آب کافی پیدا کنند تبدیل به دکتر هلاکویی یا رائفیپور شوند. طرف موضوع
پادکستاش قصه تعریف کردن است اما وسط قصههای خودش درباره دموکراسی و پرهیز از
خشونت در تظاهرات صحبت میکند. دیگری پادکست آموزش تولید مرغ تخمی دارد و مطالب
مجید حسینی را بازنشر میکند. یکی درباره موسیقی پاپ پادکست میسازد و درباره
جنایات استالین صحبت میکند. برخی هم ادعا
میکنند اطلاعات سیاسی ندارد و فقط به عنوان یک مترجم کتاب صوتی منتشر میکند اما
کتابهای یک ایدئولوژی خاص را به خورد مخاطبان خود میدهد. هر شخص یا گروهی میتوان
به صورت مشخص در پادکستی با محتوای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا مذهبی بسازد و
آشکارا درباره تبلیغ لیبرالیسم، علیه سوسیالیسم، تبلیغ سوسیالیسم، علیه
نئولیبرالیسم، تبلیغ اصلاح طلبی، علیه رادیکالسیم، در دفاع از رادیکالیسم، علیه
اطلاحطلبی، تبلیغ یک دین یا ضدیت با یک دین و مطالبی از این دست برنامه بسازد اما
وقتی اندیشههای دینی یا سیاسی در پوشش پادکست درباره موسیقی، هنر، قصهگویی و
غیره به خورد مخاطب داده میشود ناظر بیرونی حق دارد که شک کند مبادا پای یک کلاشی
و فریب سازماندهی شده یا شازماندهی نشده در میان باشد.
به این افراد و این وضعیت شک
کنید. به محتواهایی که از طریق هدفون و سوراخ گوش شما در مغز شما پمپاز میشود و
فرو می کنند حساس باشید. منفعل بودن در برابر چنین افرادی با نشستن پای منبر و
قبول پذیرفتن اماله روغن بنفشه برای درمان کرونا فرقی ندارد.
9: من موافق هر نوع تبلیغاتی
نیستم. شما موافق تبلیغ چیپس و پفک در صدای و سیما و تبلیغ قطاری از محصولات جنسی
در کانالهای ماهوارهای هستید؟ شما موافق این هستید که در هر شبکهای روزی پنجاه
نوبت تبلیغ و در هر نوبت تبلیغ مدام آگهیهای طولانی بانکها مختلف را ببینید؟ شما
موافق این هستید که وقتی فوتبال میبینید در هر چهار گوشه تصویر تبلیغ راهپیمایی
22بهمن ببینید و نوار زیرنویسی که همیشه روی تصویر است برای بانکها و خودروسازها
و هئیتهای مذهبی تبلیغ کند؟ شما موافق این هستید وسط یک فیلم دو ساعته چهار ساعت
تبلیغ خرید ملک در دوبی و آنتالیا و پشمزنِ سه کارهی تحت لیسانس آمریکا ببینید
که با ارسال عدد یک به شمارهی فلان یک عدد هم مجانی برای شما به درب منزل ارسال
شود؟
علی بندری به بهانه تامین
مخارج مالی پادکست «چنلبی» باب تبلیغات را در پادکست فارسی باز کرد. ابتدا یک
تبلیغ در ابتدای پادکست. بعدتر یک تبلیغ در ابتدا و تکرار آن تبلیغ در انتهای
پاکست. مرحله بعدی پخش تبلیغات در اول و وسط و آخر پادکست. بعد به جای یک تبلیغ
چند تبلیغ انجام داد. علیبندری تحت عنوان «پدر پادکست فارسی»، «راهنمایی دلسوز»
یا عناوینی از این دست دارد فضای پادکست فارسی را شبیه به شبکههای ماهوارهای کاندوم
فروشِ لوسآنجلسی میکند. او در پادکست خود تحت عنوان معرفی پادکستهای جدید به
سراغ پادکستهای کم مخاطب و تازهکار میرود و با معرفی آنها در پادکست خود به
اصلاح آنها را نمکگیر میکند. بخشی از این نمکگیر شدهها متقابلاً سعی میکنند پادکست
علی بندری و شخص او تبلیغ کنند که این زیاد مهم نیست؛ مهم این است که آنها شروع به
تقلید میکنند. آنها فکر میکنند تبلیغ پخش کردن یعنی مهم بودن. توهم میزنند که
چپاندن تبلیغ در پادکستهایی که میسازند به معنای جدی بودن و حرفهای بودن کار
آنهاست. بیشتر آنها با اینکه نیاز مالی ندارند و تهیه پادکست برای آنها در حکم جوج
زدن و تفریح است خیلی زود تبلیغ را به پادکستهای خود اضافه کردهاند. افرادی هم
هستند برای اینکه چنین جلوه بدهنند که پادکست آنها مخاطبان زیادی دارد اقدام به
پخش تبلیغ میکنند تا این تلقی را در ذهن مخاطب ایجاد کنند که به دلیل پر مخاطب
بودن به آنها تبلیغ داده شده است. خوشبختانه این تبلیغات و این نوع تبلیغ کردن
چنان زننده و منزجر کننده است که خودش باعث افول چنین پادکستهایی خواهد شد.
10: برخی تبلیغات بسیار
هوشمندانه هستند. این روزها تبلیغات تبدیل به یک رشته تخصص و بسیار پیچیده شده
است. از اینکه یک تبلیغ در کجای صفحه مانیتور یا گوشی نمایش داده شود تا بیشتر
کلیک بخورد گرفته تا اینکه از چه رنگهایی استفاده شود که مخاطب جذب آن شود. بخشی
از تبلیغات نامحسوس هستند. مثل سیگار کشیدن یک شخصیت جذاب در یک فیلم اروتیک که
سیگار کشیدن را به عنوان بخشی از جذابیت در ناخودآگاه شما جا میاندازد. برخی
تبلیغات از این هم موثرتر هستند مثل اینکه یک شرکت خودروسازی بی سر و صدا و در پشت
پرده، سفارش یک فیلمنامه و ساخت یک فیلم اکشن یا یک فیلم عاشقانه یا فیلمی مرکب
از صحنههای بزن بزن و سکس را بدهد که در آن یکی خودروی تولید این شرکت، زیر پای
شخصیت محبوب و جذاب فیلم باشد. متاسفانه دارد مد میشود که به اسم پادکستسازی،
معرفی کتاب و تولید کتاب صوتی، کتابهای ایدئولوژیک مورد نظر حکومت یا جناحهای
سیاسی داخل حکومت به اسم علم و تخصص و مطالعه به خورد مخاطب پادکست فارسی داده
شود. میخواهند فرایند مغزشویی را از مهدکودک، دبستان و پایگاههای بسیج، به فضای
پادکستهای فارسی گسترش دهند. مراقب فعالیتهای تجاری و پروپاگانداهای سیاسی تحت
عنوان معرفی کتاب در فضای پادکست فارسی باشید. مراقب حمالهای قدرت باشید، مراقب
باشید خودتان به عامل بیجیره و مواجب و بیخبر از همه جای حمالان قدرت تبدیل
نشوید. مراقب باشید بدون الینکه پایتان به کلیسا باز شده باشد تبدیل به یک کاتولیک
متعصب و بنیادگرا نشوید. مراقب باشید در حالی که برای سید عباشکلاتی دست و جیغ و
هورا میکشید از طریق تزریقات پادکستهایی که با قدرت، حکومت و باندها قرارداد
دارند در حال رژه رفتن برای عالیجنابان سرخپوش و خاکستری نشوید. مراقب باشید در
حالی که تلاش میکنید که دانا شوید و تفکر کنید، با این کتابهای سفارشی تبدیل به
یک احمق نشوید و ذهن شما شرطی و مستهلک نشود.
11: حکومت ایران در طول عمر
خود بیش از هزار و سیصد میلیارد دلار نفت صادر کرده است. در ایران به قدری رقمهای
مربوط به اختلاس و فساد اقتصادی بالا است که معمولاً درک درستی از این عدد وجود
ندارد. شما میتوانید خودتان تحقیق کنید که با 1300 میلیارد دلار چه کارهایی میتوان
انجام داد تا از بزرگی این عدد شوکه شوید. حکومت ایران به پشتوانه درآمدهای عظیمی
که خام فروشی نفت خام فقط یکی از آنها بوده است این امکان را داشته است که پولهای
هنگفتی در ایران و خارج از ایران کند یا ایدئولوژی خود را ترویج و تبلیغ کند. در
گذشته این حکومت برای این هدف از روشهای سنتی و گُل درشت استفاده میکرد اما
سالهاست که ظرافتهایی به کارشان اضافه شده است. دقت کردهاید توئیتر و انیستاگرام
پر شده است از مثلاً دختران بی حجاب و پسران کراواتی که گاهی نیمه برهنه در سواحل
پاتایا، کانادا یا آمریکا مشغول دفاع از مذهب، دفاع از جمهوری اسلامی یا مخالفت با
تحریمهای آمریکا هستند؟ دقت کردیهاید چقدر باندهای اینترنتی زیاد شده است، چقدر
پایگاهای بسیج روی جذب و مغزشویی نوجوانها و دانشجویان سرمایهگذاری میکنند.
این حکومت در ارقام نجومی پول خرج میکند تا بتواند روی محتوای شبکههای اجتماعی و
فضای اینترنت اثر بگذارد و طبیعی است
انجام این کار در فضای توئیتر، اینستاگرام
و وبسایتها برایش دشوار است. شاید شاخها و پلنگهای اینستاگرام را به
پلیس فتا ببرند و بعد با آنها به تعامل برسند که در تبلیغ مراسم 22بهمن کنند یا
عکس قاسم یا علی یا تقی یا نقی را روی پروفایل خود بگذارند یا در بزنگاههای خاص
مطالب از پس تهیه شدهای را در حمایت از حکومت یا ایدئولوژی آن منتشر کنند اما
کنترل کلیت فضای اینستاگرام فارسی برای آنها بسیار دشوار است.
ارقام نجومی صرف ساخت اکانتهای
فیک و روباتها میشود تا چهرههای همسو با حکومت و حمالان قدرت را تبلیغ کنند اما
در نهایت کنترل فضی کلی توئیتر برای آنها دشوار است. جمهوری اسلامی رسماً پولش را
در چاه میریزد و در عمل فقط عدهای دارند از این سفرهی انقلاب نان میخورند.
این زالوها مدام در حال مکیدن از بودجهی نهادهای تبلیغاتی، اسلامی، امنیتی و
نظامی هستند و جالب این است که به قدری سطح پائین و کودن هستند که مدام گند بالا
میآوردند و کار را برای جمهوری اسلامی سختتر میکنند اما به هر حال حاصل آمدن و
رفتن این زالوها و نشستن و برخواستن آنها پای سفرهی انقثلاب این است که فضای
اینترنت هم مثل فضای نشر، فضای هنری، فضای ورزشی، فضای اقتصادی و همه عرصهای دیگر
لجنآلودهتر میشود. تعامل با ورزشکاران، خوانندهها، بازیگران سینما و تلویزیون
و افرادی از این دست برای حکومت ساده است. اینها برای اینکه نان بخورند و به سیستم
وصل باشند مجبور هستند دم تکان بدهند و کفش حکومت را بلیسند اما کنترل فضای
اینترنت برای این حکومت تبدیل به دغدغه و مشکل شده است.
سوال: ربط این حرفها به موضوع
پادکست و بحث اصلی این نوشته چیست؟
پاسخ: هنوز در ابتدای راه
پادکست فارسی هستیم. جمهوری اسلامی نمیتواند برگردد به گذشته و از همان ابتدا
سنگر خودش را در در مثلاً توئیتر و اینستاگرام و ... مسحکم کند اما میتواند از
همین ابتدا در فضای پادکست فارسی اعمال نفوذ سخت یا نرم کند. مهرهای خودش را با
انبوهی بودجه و امکانات بسیج کند و بکارد بالای سر پادکستسازان تا آنها را کنترل
کند. قرار نیست پادکست روضهخوانی یا تبلیغات اسلامی راه بیاندازند، میگویند این
پول و این امکانات و این چراغ سبز ما، درباره هر چیزی دوست داری بساز و بشو پدر
پادکست فارسی یا مادر پادکست فارسی یا خالهی پادکست فارسی یا دایی پادکست فارسی
یا هر خری دیگری در پادکست فارسی. از این پستان بمک و خودت را بزرگ کن تا به وقتش
موقع خدمترسانی به ما(حکومت فرا برسد.) در این فاصله هم این خطر قرمزها را رعایت
کن و خیلی ظریف به خورد بقیه پادکستسازها بده. به بهانه کمک به پادکستسازی آمار
بقیه پادکستسازها را جمع کن و که به وقتش بدانیم به کجای چه کسی بزنیم که دردش
بیاید. یا اینکه از همین اول ذائقه مخاطب پادکست فارسی را اینطوری عادت بده که
ثریا برود دیوار کج. برخی محافل سیاسی
خارج کشور نیز از این شیوه استفاده میکنند. کانال تلگرامی یا اکانت اینستاگرام میزنند
با موضوع قبض اب و برق یا موسیقی یا جوک و طنز و وقتی مخاطب جذب کردند یکدفعه
اطلاعایه میرود بالا که هموظن بیا به ما یپیوند. نمونه دیگرش این اکانتها پر
مخاطبی است که وقتی به جایی میرسند فروخته میشوند و در راستای اهداف و موضوعاتی
به جز اهداف و موضوعات اولیه قرار میگیرند. در همین ابتدای کار پادکست فارسی باید
حساس بود. در یک روستا اگر ببینند کسی دارد میشاشد توی رودخانه یا دارد لب
رودخانه لباس میشوید شاید کسی حرفی نزند اما اگر ببینند کسی رفته دارد میشاشد
توی چشمه قطعاً حساسیت نشان میدهند و سر صداها در میآید.
12: گاهی اوقات آدمها برای
تفریح پادکست گوش میدهند اما این اشتباه است که همیشه برای تفریح پادکست گوش
کنید. همیشه به یک شکل تفریح نکنید. هر فایل صوتیای که گیرتان آمد را توی سوراخ
گوش خودتان نریزید. قرار نیست دوره بچرخید و هر پادکستی به دستتان رسید مصرف کنید.
قرار نیست پادکست جای مطالعه یا هر فعالیت دیگری را بگیرد؛ پادکستها قرار است شما
را علاقهمند به تحقیق و مطالعه درباره موضوعات مختلف کنند. پس:
یک: حتماً موضوع مطالعه، توجه،
تحقیق و تمرکز خودتان را مشخص کنید و به صورت تصادفی خود را در معرض هر نوع محتوایی
که به فضای پادکست فارسی تولید میشود قرار ندهید. وقتی یک پادکست جدید به دست شما
میرسد یا قسمت جدیدی از یک پادکست به دست شما میرسد حداقل چند دقیقه وقت بگذارید
و از خودتان سوال کنید آیا این موضوع به من مربوط است؟ آیا این موضوع در فهرست
دغدغهها و روند مطالعات و یادگیری من هست؟ آیا این موضوع ارزش شنیدن دارد؟
دو: رابطهی یک طرفه با پادکستها
و پادکستسازان نداشته باشید. آنها را نقد کنید، از آنها انتقاد کنید، آنها را
قضاوت کنید، آنها را مجبور به پاسخگویی کنید و در صورت لزوم آنها را تنبیه کنید.
سه: پادکستسازان مدام از شما
درخواست میکنند که پادکستهای آنها را به دیگران معرفی کنید. همانطور که پادکستهای
خوب را به دیگران معرفی کنید، پادکستهای بد را نیز به دیگران معرفی کنید. اگر میبینید
دوستان و نزدیکان شما یا افراد دیگر در معرض محتوای نادرست یا تبلیغات ایدئولوژیک
هستند سعی کنید آنها را آگاه کنید و واقعیتهای پنهان درباره آن پادکستها را به
آنها بگوئید. از آن لحظه به بعد زبالهخوردن یا زباله نخوردن آنها به انتخاب خود
آنها بستگی دارد.
چهار: حاضریخور نباشید. ظرف
خالیِ بدون در نباشید. اجازه ندهید دیگران به جای شما فکر کنند بلکه خودتان فکر
کنید و در این فرایند جدا از مطالعات و تحقیقات مستقل خودتان از نظرات دیگران هم
استفاده کنید.
سوال: آیا پادکست به طور کلی
چیز بد یا خوبی است؟
پاسخ: خیر. پادکست یک ابزار
است. یک ابزار مانند هر ابزار دیگری در دسترس انسانها است. اینکه به چه هدفی از
این ابزار استفاده شود قابل نقد و قضاوت است. مسائل انسانی و اجتماعی پیچیدهتر از
این هستند که بای رویکردهای تک بعدی و تک خطی مورد بررسی واقع شوند. اگر شما جز
افرادی هستند که هر قسمت از هر پادکست فارسی که به دستتان میرسد را گوش میدهید
ایراد از بد بودن گوشی هوشمند و اینترنت و پادکست نیست، شاید مشکل از اقتصاد است و
چون شما قادر به تامین هزینهی تفریحات یا کارهای غیر تفریحی نیستید به آن پناه
بردهاید. اینکه کتاب نمیخوانید الزاماً به معنی تنبلی شما نیست، شاید چشمهای
شما ضعیف است، کمخونی دارید، اعتماد به نفس ندارید، نمیدانید از کجا شروع کنید
یا شاید پول کتاب خواندن ندارید. فکر درباره انسان و جامعه نیازمند پیچیدگی است.
پیچیدگی نه به معنیا قلمبهگویی و اوراد(وِرد ها) نافهوم به هم بافتن، پیچیدگی در
این معنا که عوامل مختلف دخیل در یک وضعیت را یک به یک به تحلیل و تفکر اضافه
کردن، موشکافی کردن، به دنبال ارتباطها بودن، توجه داشتن، زمان صرف کردن، اهمیت
دادن، سرسری رد نشدن، به اولین جواب قانع نشدن و ...
پادکست ابزاری برای تولید
محتوی است. یک فرد یا گروه آگاه ممکن است از آن استفاده کنند یا حکومتها با
حمالان قدرت قرارداد ببندند که از این ابزار برای مقاصد طبقه حاکم استفاده شود. از
پادکست میوان برای خالی کردن خود، فرار از تنهایی، بیان نظرات، تبلیغ سیاسی،
معرفی کتاب، تبلیغ مذهبی، تبلیغ فاشیسم، تبلیغ لیبرالیسم، تبلیغ سوسیالیسم، تبلیغ
بودیسم، هشدار در مورد تغییرات اقلیمی، معرفی موزیک، آموزش، کارهای هنری و هر موضوع و هدف دیگری استفاده کرد. این وظیفه
شما نیست که جلوی تولید محتوای آلوده را بگیرید اما به عنوان یک انسان، یک شهروند،
یک مخاطب پادکست و غیره وظیفه دارید در تبلیغ زبالهسازی و زبالهخواری مشارکت
نکنید.
پادکستهای فارسی مفید، متمرکز
و تمیزی وجود دارند در دسترس شما هستند. تحقیق و قضاوت در مورد اینکه چه هستند و
چکار میکنند و آیا ارزش گوش دادن دارند یا ندارند، موضوعات آنها در بین اولویتهای
شما هست یا نیست و اینکه آیا متناسب با سلیقه شما هستد یا خیر، به خودتان مربوط
است.قبل از اینکه آنها به صورت محسوس یا نامحسوس به سراغ شما بیاییند خودتان آستین
بالا بزنید و به سراغ بررسی آنها بروید و دست به انتخاب بزنید.