وسایل تولید که به ابزارهای اتوماتیک
تبدیل شدهاند، حتی به صورت سرمایه، کار مردهای که به کار زنده تسلط دارد، نیروی
آنرا می مکد، در خلال روند کار در مقابل کارگر قد می افرازد (مارکس). این پدیده
روند جدایی کار فکری و یدی را شتاب می دهد و به نظر انگلس موجب گسترش «اولین تقسیم
اجتماعی بزرگ کار، یعنی جدائی شهر و روستا» می گردد.
این روند در دوران استالین آغاز شد و در دوران خروشچف این تصمیم گیری از بالا، روابط تولیدی خود را نیز احیا کرد. کاهش دخالت کارگران در سیاست و تصمیم گیری کلان اجتماعی، اخراج و تعیدل نیرو، ایجاد رقابت بین کارگران برای تقسیم دستمزد کارگران اخراجی بین کارگران و مدیران، ایجاد یک لایه از مدیران، تصمیم گیرندگان، تکنسینها، تحصیل کردگان و حزبیها بر فراز طبقه کارگر و غیره از این جملهاند. به قول لوران فوریه: «تکنیک تظاهر مشخص یک رابطه اجتماعی است».
استالین و خروشچف قصد داشتند از طریق صنعتی کردن سریع شوروی بانی یک رابطه تولیدی و اجتماعی جدید باشند اما این هدف دقیقا منطبق بر هدف اقتصاد سرمایه داری قرار گرفت: تولید بیشتر و کسب سود بیشتر. نتیجه پیشاپیش توسط مارکس در فصل اول و دوم کاپیتال توضیح داده شده بود. البته لنین نیز از چنین مسئله ای می ترسید. استفاده از واژه «سرمایه داری دولتی» توسط لنین دقیقا به خاطر اطلاع او از تاثیر روابط و مبادلات خارجی اتحاد جماهیر شوروی بود...رابطه برابری وجود ندارد. در این بخش یا باید بازنده بود یا برنده. برای برنده بودن در این معاملات باید با منطق خود سرمایه داری در برابر آن قرار می گرفتند.
مواضع و طرح های استالین(بعد از 1930)
و خروشچف و مشاوران اقتصادی آنها یادآور جوابیه کوبنده انگلس به دوریگ است. در
جائی که دورینگ می نویسد: «جدائی شاخه های حرفه ای و جدائی فعالیتها بهره وری
کار را بالا می برد»، انگلس در کتاب آنتی دورینگ (به قول لنین: دائره المعارف کمونیسم)
جواب می دهد: «این گفته غلط است زیرا فقط در مورد تولید بورژوایی صدق می کند و
تقسیم انواع حرفهها از طریق ناقص کردن و فسیل کردن افراد سدی در برابر تولید می
شود.»
آن شکل از مشارکت در تولید و آن
اشتراک در تولیدی که به وجود آمد فقط باعث
بالا رفتن بهره وری نشد، بخشی از روابط تولیدی و اجتماعی سیستم سرمایه داری را به
اتحاد جماهیر شوروی رسوخ داد. رقابتی که بعدها به صورت رقابت بین حزب کمونیست
روسیه و اوکراین و دیگر جماهیر نیز پدیدار شد. گرایشات شوونیستی را به منتها درجه
افزایش داد و عاقبت برای شکستن پوسته و تطبیق روبنا و زیربنای جامعه، به کودتای
1991 یلتسین منجر شد.