۱۴۰۰ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

در صدا و سیمای جمهوری اسلامی چیزی به اسم آدم معمولی وجود ندارد

 




شما یا از جایگاه و مناسبات درونی صدا و سیمای جمهوری اسلامی خبر ندارید و یا جمهوری اسلامی را نمی‌شناسید. در صدا و سیمای جمهوری اسلامی چیزی به اسم آدم معمولی وجود ندارد. برای من اولویتی ندارد که بخواهم برای خودم شر درست کنم  و درباره مسائل داخلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی بنویسم. خودتان باید چشمهایتان را باز کنید، درنگ و تامل داشته باشید و فکر کنید. این داستان‌ها را که پسر خاله، دوست دختر یا بابای همکلاسی من در صدا و سیما کار می‌کند و آدم بدبختی است و چندرغاز بیشتر حقوق نمی‌گیرد را برای خودتان نگه‌دارید. در صدا و سیما آدم معمولی وجود ندارد.

 اینکه سطح شناخت شما از سیستم در این حد است که  فردوسی‌پور را منجی یا شخصیت ملی یا یک مبارز سیاسی یا کنشگر اجتماعی یا طرفدار منافع طبقه‌ی کارگر و طبقه‌ی متوسط جامعه‌ی ایران می‌بینید یک چیز است و واقعیت یک چیز دیگر. هر از گاهی از یک مجری، اخبارگو، بازیگر و غیره فرشته می‌سازید و در شبکه‌های مجازی سیرک و مجالس یادبود راه می‌اندازید اما واقعیت این است که سر کار هستید و با موجهای هدفمند بدون اینکه بدانید "چرا؟" و بدون اینکه فکر کنید "چرا؟" به حرکت در آمده‌اید.

 در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، آدم معمولی وجود ندارد. آدم معمولی از گزینش صدا و سیما عبور نمی‌کند، آدم معمولی روی آنتن زنده صدا و سیما نمی‌رود. ادم معمولی برای سیستم تبلیغاتی یک نظام ایدئولوژیک تبدیل به نماد و برند نمی‌شود. آدم عادی اجازه‌ی وارد شدن به چرخه‌های اعتباری و مالی صدا و سیما و بازارهای متصل به آنرا پیدا نمی‌کند. آدم عادی نمی‌توان با اعتبار درونی‌ترین قسمتهای ساختار قدرت به سایر روابط، اجزا و نهادهای قدرت وارد شود یا در تعامل با آنها قرار بگیرد.

 


خرداد 1398 با دلار 12850 تومانی، قیمت دعوت شدن پزشکان به برنامه‌های عادی صدا و سیمای جمهوری اسلامی دقیقه‌ای یک میلیون تومان بوده است. خود مقامات وزرات بهداشت گفته‌‌اند که صدا و سیما درموارد مختلف افراد غیر متخصص را به عنوان متخصص معرفی کرده است. دامپزشک به عنوان متخصص پوست و مو، کارشناس بیهوشی به عنوان متخصص جراحی زیبایی و غیره. خودتان تصور کنید، تحقیق کنید و حساب کنید قیمت دعوت شدن به عنوان کارآفرین، تحلیلگر سیاسی، تحلیلگر امنیتی، اقتصاددان و غیره به این منبر انحصاری جمهوری اسلامی چقدر است. روابط قدرت، مناسبات درونی بین جناح‌های قدرت، نظام اعتباری بین حوزه‌های مختلف قدرت و در ساختارهای انحصاری قدرتی که به صورت کاملاً سخت پوسته‌ی ایدئولوژیک خودش را به افراد تحت حکومت خود اعمال می‌کند بسیار پیچیده‌تر از این است که به مناسبات مالی و چند فاکتو و یک فیش حقوقی و اموری از این دست تقلیل داده شود و ساده‌سازی شود. در یک نظم مبتنی بر انحصار، رانت و ویژ‌ه‌خواری، قرارگیری در ویترین صدا و سیما یا ویترین حوزه‌های دینی یا ویترین نظامی یا ویترین هر نهادی دیگر در ساختار قدرت، چیزی بسیار بیشتر و پیچیده‌تر از موقعیت‌های مالی را به همراه می‌آورد. یک بازیگر درجه‌ی 3 در صدا و سیمای جمهوری اسلامی موقعیت و اعتبار این را پیدا می کند که به صورت چکی و اعتباری و وارد کار ساخت و ساز و بساز و بفروشی شود. همسر یا خواهر یک شهید مدافع حرم رسانه‌ای شده می‌شود کارشناس صدا و سیما با چند مطب روانپزشکی در شمال شهر تهران و چندیتن حقوق از جندین دانشگاه و موسسه و نهاد. برادر رئیس قوه قضائیه می‌شود کارچاق‌کن فساد و تسهیلگر جناح‌های مختلف طبقه‌‌ی حاکم ایران. یک بسیجی که تا چند ماه قبل عکسش با باتوم و در حال پرتاب سنگ هست می‌شود «هادی» و با چهارتا منبر تبدیل به تئوریسین می‌شود و در سفرهای دیپلماتیک با کاروان نمایندگان قدرت همراه می‌شود. فلان بازیگر با فلان افراد در ارتباط قرار می‌گیرد سر از برجهای آنچنانی در محلات آنچنانی در می‌آورد. حالا به استفاده از این چهره‌‌های تلویزیونی و سینمایی در دعواهای جناحی در ساختار قدرت که گاهی مثل ماجرای نجفی بیرون می‌زند کاری نداریم. حالا حساب کنید وقتی یک فرد را تبدیل به مانکن ایدئولوژیک یک نظام  می‌کنند چه اعتباری به او می دهند و راهش تا کجاها باز می‌شود.

 


طرف 14 سال، 20 سال، 30 سال سر سفره‌ی انقلاب می‌نشیند و از با خیال راحت و قلبی مطمئن حالش را می‌برد. وقتی سوتی می‌دهد یا دیگر خواهان ندارد یا خرابکاری می‌کند یا گندی می زند که دیگر نمی تواند جمع کند یا تاریخ مصرف اش که تمام می‌شود تبدیل می‌شود به زینب ستم‌کش. روی انستاگرام یا در یک رسانه‌های داخلی کمی روضیه می‌خواند از مظلومیت خودش می‌گوید. می‌رود در نقش مادر تنها و مرد زحمتکش. می‌گویند هیس! همه خفه شوید چون همه چیز حوزه‌ شخصی و خصوصی ماست. نخیر. زائیدن یک نفر مسئله شخصی اوست ولی زائیدن یک نفر با پول مردمی زیر فشار اقتصادی و تحریم در کشور کانادا، این دیگر حوزه شخصی نیست. فلان بازیگری که می‌گوید «می‌خواهم سر به تن مردم ایران نباشد من باید ماهی 10 هزار یورو برای بچه‌ام در خارج کشور بفرستم» درباره حوزه شخصی اش حرف نمی‌زند. بودجه صدا و سیما از اموال عمومی مردم ایران که اختیاری بر آن ندارند پرداخت می‌شود. پول‌هایی که سیستم  بین بازیگران و مجری‌ها و سلبریتی‌ها و  فوتبالیستها و غیره تقسیم می‌شود از اموال عمومی است. هیچ فرقی هم بین ترانه علی دوست یو الهام چرخنده نیست. هیچ فرقی بین ده‌نمکی و مهران مدیری و رامبد جوان نیست.

آدم عادی نمی‌تواند از مزه‌ی میوه‌ی قدرت بچشد، با همراهی و خدمت به دستگاه قدرت از منافع مادی آن برخوردار شود، زایمانش در کانادا باشد و مشروبش را در سوئیس بخورد و سکس اش را در پاتایا بکند و قمارش را در موناکو و فرزندش در اروپا تحصیل کند و تابعیت انریکا را هم برای روز مبادا داسته باشد و در ایران زیات عاشورا بخواند و چادر سر کند و محور مقاومتی باشد و دلواپس اسلام و سرباز گمنام. هر کسی نمی‌تواند این حجم از دروغ و ریا را تحمل کند. دستگاه روانی افراد ریاکار هر لحظه در معرض شکستن است همچنانکه سیستمی که بر اساس عوامل ریاکار شکل گرفته است یک سیستم باثبات نیست و همواره با ریزش، تضادهای درونی و بحران دائمی مواجه است.

 

 

 

پی‌نوشت۱: هایلایت روشنفکر و روشنگری را بخوانید. اولین قدم انسان در فرایندهای شخصی و اجتماعی این است که نسبت خود را با قدرت و دستگاه قدرت روشن کند. تصمیم بگیرد که با قدرت است، موازی قدرت یا علیه قدرت؟

 

پی‌نوشت 2: ضجه زدن آخوندهای اینستاگرامی و سلبریتی‌های دوزاری در سوگ یک عامل ایدئولوژیک دستگاه قدرت فقط یک معنی دارد: کون خودشان هم گهی است و از سرنوشت خودشان می‌ترسند. از روزی می‌ترسند که کثافتکاری‌های خودشان هم بالا بزند و کاخ منفعت‌طلبی آنها فرو بریزد. به مردم می‌گویند ازاده نامداری را شما کشتید و تقصیر شماست که او را قضاوت کردید. به شما عذاب وجدان می‌دهند تا خودسانسوری و سکوت را در شما درونی کنند. مثل آقامیری یک اهنگ هم روی حرفهای تکراری خودشان میکس می‌کنند که اثرش بیشتر شود اما نه! شما را مردم ‌نمی‌کشند. شما در اثر انتخابهای خودتان و با ریاکاری‌ها و دروغها و زد و بندهای خودتان به لجن کشیده می‌شوید و حذف می‌شوید. می‌دانند دیر یا زود نوبت خودشان می‌شود. می‌ترسند برای همین رم می‌کنند و یقه‌ی مردم را می‌گیرند که شما قاتل هستید.

دستگه قدرت و مناسبات قدرت با ان عظمت و امکانات و مسئولیتش را رها می‌کنند و هی توی سر مردم می‌زنند که تقصیر شماست. شما گوسفند هستید. شما قاتل هستید. شما فرهنگ ندارید. نخیر انگلها این شما هستید که سیرمانی ندارید.

بازی پورتوریکو

    این یکی از بازی های مورد علاقه‌ی من و همسرم است. هر دو در آن مدعی هستیم، بر سر آن دعواها کرده‌ایم و هر کدام از ما برای پیروزی در این ب...