...
...
...
***
نقد خطوط کلی دفاع
طرفداران حمله خارجی از دخالت بشر دوستانه
***
مقاله کامل را اینجا بخوانید:
http://www.lajvar.se/pdf/naghd-hamle-khareji-tavanche.pdf
http://www.lajvar.se/pdf/naghd-hamle-khareji-tavanche.pdf
***
تزهای
آنها و آنتی تزهای ما
تز شماره ۱ آنها: حمله بشر
دوستانه با حمله خارجی تفاوت دارد. ما طرفدار دخالت بشر دوستانه هستیم و
دیگران به دروغ ما را طرفدار جنگ معرفی می کنند.
آنتی تز ما: حمله بشر
دوستانه ای که شما از آن دفاع می کنید دقیقا حرکت در جهت آماده سازی افکار عمومی
برای جنگ است.
تز شماره ۲ آنها: ما مخالفان
فعال جنگ هستیم.
آنتی تز ما: شما طرفداران
فعال جنگ هستید.
تز شماره ۳ آنها: در روزهای اخیر
(در بوق و کرنا شدن دخالت بشر دوستانه) یک دوگانهای ساخته شده است. دوگانهی
موافقان جنگ - مخالفان جنگ که به نظر ما برساخته ای خطا است.
آنتی تز ما: دوگانگی غلط (و
البته جعلی) این است که عنوان شود: «به عنوان مثال برای بخش معترض مردم ایران نیروهای
سیاسی دموکراسی خواه خارجی نزدیکتر از... شیخ احمد جنتی، محمود احمدینژاد، نقدی
و سردار جعفری هستند». دوگانگی «موافقان جنگ-مخالفان جنگ» یک دوگانگی واقعی،
ملموس، عینی و مشخص و دارای شناسنامه در شرایط امروز ایران است.
تز شماره ۴ آنها: اگر اسرائیل به
ایران حمله کند این جنگ است اما اگر آمریکا به ایران حمله کند این دخالت بشر
دوستانه است.
آنتی تز ما: حمله نظامی به
ایران یا هر کشور دیگری توسط آمریکا، اسرائیل یا هر کشور دیگری یکی از مصادیق
دقیق، روشن، متعارف و مشخص جنگ است. پرچم کشور یا کشورهای حمله کننده به یک کشور
دیگر بر جنگ بودن یک جنگ خللی وارد نمیکند.
تز شماره 5 آنها: تنها حالت این است که زیرساختهای
نظامی و هستهای ایران را بمباران کند.
آنتی تز ما: تنها طرح ممکن برای هرگونه حمله نظامی به ایران اشغال کامل این کشور است.
آنتی تز فرعی: اگر تنها حالات
ممکن برای رسیدن ایران به دموکراسی و آزادی، «اشغال نظامی» و «بمباران تاسیسات
هستهای» ایران باشد عقل سلیم حکم میکند که اشغال نظامی بدون حمله به تاسیسات
هستهای روی دهد چرا که تمامی تاسیسات هستهای ایران فعال هستند و بمباران آنها
نشت گستردهٔ مواد رادیو اکتیو را به همراه خواهد داشت که تبعات زیست محیطی و
انسانی این حمله تا صدها سال گریبانگیر مردم ایران خواهد بود. (اگر چه در پروژه
اشغال نظامی نیز حمله به تاسیسات هستهای ایران در اولویت هدف بمبرانها و موشک
بارانها خواهد بود.)
تز شماره 6
آنها: تحریم علیه حکومت است.
آنتی تز ما: تحریم علیه
مردم است.
تز شماره ۷ آنها: هر بدیلی در برابر تحریم یا حمله نظامی به
ایران، دفاع از جمهوری اسلامی است.
آنتی
تز ما: جنگ طلبی شما نشان از بیگانگی شما با مردم و
جنبشهای اجتماعی و سیاسی ایران است.
تز
شماره ۸ آنها: خطر اصلی بمب اتمی ایران است نه جنگ علیه
ایران.
آنتی
تز ما: خطر برای مردم این بیشتر از حمله نظامی
امریکاییها و بمب اتمی جمهوری اسلامی، عدهای فعال سیاسی مایوس و سرخوده و متنفر
یا رویگردان از مردم ویا مشتی فعال سیاسی است که اکنون حقوق بگیر قدرتهای مهاجم
جهانی هستند.
تز شماره ۹ آنها: منتقدان دخالت
بشر دوستانه و مخالفان جنگ غرب ستیز هستند.
آنتی تز ما: مدافعان دخالت
بشر دوستانه و معتقدان به لزوم تحریم و حمله خارجی به ایران بیش از حد عاشق غرب
هستند.
تز شماره ۱۰ آنها: مخالفان جنگ و
تحریم و حمله خارجی، چپها هستند و چون چپها از گوشی آیفون استفاده میکنند
و گوشی آیفون در سیستم اقتصادی غرب تولید میشود، پس دخالت بشر دوستانه و حمله
خارجی عقلانی و لازم الاجرا است.
آنتی تز ما: حتی استفاده
کنندگان از گوشی آیفون (کسانی که در کشورهای با سیستم اقتصادی سرمایه داری و سیستمهای
سیاسی لیبرالی و نئولیبرالی زندگی میکنند و تحت حکومت دولتهای جنگ طلب زندگی میکنند
و پرورش یافتهاند) هم با جنگ مخالف هستند.
تز شماره ۱۱ آنها: مخالفان جنگ و تحریم و
جمله خارجی، چپها هستند و چون چپها به چین و روسیه پناهنده نمی شوند
و به غرب پناهنده می شوند درنتیجه نقدهای آنان به مفهوم «دخالت بشر
دوستانه» رد و باطل است.
آنتی تز ما: دو دسته ی متفاوت و البته تنیده به یکدیگر مخالف تحریم و جنگ هستند:
یک: مردمی که قربانی مستقیم تحریم ها و جنگ ها هستند.
دو: هر انسانی که
به حکم عقل و انسانیت و تکامل با توحشی به نام جنگ مخالف است.
تز شماره ۱۲ آنها: ما یک جریان چپ داریم، جریانی که کماکان
به مارکسیسم ـ لنینیسم به عنوان یک فرض معتقد است. البته برای آنها
(مارکسیست-لنینیست ها) این قضایا جنبه ایدئولوژیک دارد و معمولا این گروهها در
این مقاطع فعال میشوند.
آنتی تز ما : مخالفان جنگ در درجه اول انسان هستند. طرح این مسئله که "مخالفان جنگ کسانی هستند که در صورت دخالت بشر دوستانه جایی در سپهر سیاسی ایران نخواهند داشت"، ضد خود را نیز تبلیغ می کند: هستهٔ اصلی کسانی که خود را «مخالفان فعال جنگ» مینامند الزاماً موافق حمله خارجی هستند چون در غیر حالت حمله نظامی آمریکا به ایران تاریخ مصرف این افراد (مدافعان دخالت بشر دوستانه) در سیاست به پایان رسیده است. این افراد از بودن در ساختار قدرت جمهوری اسلامی در ایران تا پناهنده شدن و تبلیغ حمله خارجی همهٔ راهها را رفتهاند. سرنوشت آنها به آخرین رنگی که به آن در آمدهاند، یعنی به تهاجم نظامی بستگی دارد.
تز 13 آنها: بین چپها این تصور وجود دارد که در
دنیا یک نیروی شروری وجود دارد و این نیروی شرور، بدخواه مردم ایران است.
از این منظر است که حمایت خارجی، بهخصوص اگر این حمایت از سوی غرب باشد را رد میکنند.
آنتی تز: بین راستهای ایران این تصور وجود دارد که در دنیا یک نیروی خیری وجود دارد که بر اساس دلایلی «درونی» و «متافیزیکی» با صرف صدها میلیارد دلار هزینه از آن سوی دنیا به سوی دیگر جهان لشگر کشی میکند و یک کشور را اشغال نظامی میکنند تا برای مردم آن کشور آزادی و دموکراسی به ارمغان آورند.
تز شماره ۱۴ آنها:
مطلق سازی "استقلال" منفک از "آزادی" و "اراده یک
ملت" نگاهی
است که ارتباط وثیقی با فاشیسم دارد.
آنتی تز ما : دقیقا درست است
اما؛ مطلق سازی «آزادی» (از طریق تحریم و سپس بمباران و اشغال نظامی یک قدرت
خارجی) منفک از «اراده ملت» نگاهی است برآمده از یک سیاست اتکالی ناشی از ایمان به
یک منجی خارجی و عدم امید و اعتقاد به توانِ ایجاد تغییرات اجتماعی توسط مردم یک
اجتماع است. این نگاه یک ماکیاولیستی تمام عیار است.
شرح مسئله:
وزیر امور خارجه
آمریکاف مبلغان دخالت بشر دوستانه و طرفداران فعال جنگ می گویند: مردم باید تحت
تحریم و فشار اقتصادی به ستوه آمده علیه حکومت قیام کنند!
سوال: مردم چرا در شرایط عادی قیام نمی کنند؟
جوابها:
یک: نمی خواهند.
دو: نمی توانند.
سه: می توانند اما می ترسند.
دو: نمی توانند.
سه: می توانند اما می ترسند.
سوال: مردم چرا می
ترسند؟
جوابها:
یک: هزینه فعالیت سیاسی - اجتماعی بالاست.
دو: به دلیل شکستهای متوالی (ناشی از عوامل متعدد) امید و اعتماد به نفس مردم به شدت کاهش یافته است.
سه: نبود لایه های مختلف سازماندهی در عمق و نطفه های اجماع در سطحِ جامعه
سوال: عواملی که سبب
شکستهای متوالی حرکات سیاسی و اجتماعی مردم ایران شده است و روحیه، امید و اعتماد
به نفس مردم را متلاشی کرده و مثل خوره خورده است کدام اند؟
جواب: در درجه اول
تمام عوامل ناشی از تفکرات، گفتار و عمل فعالان سیاسی (حتی در یک دیکتاتوری)
عامل شکستهای متوالی حرکات سیاسی و اجتماعی مردم ایران فروپاشی روحیه، امید و
اعتماد به نفس مردم است. گافهای متعدد، اشتباهات فاحش در تحلیل و خط دهی از
سوی پاره ای فعالان سیاسی که انحصار رسانه ها را در دست دارند، فقدان کار
حزبی حرفه ای، رها سازی طبقات مختلف جامعه و تمرکز روی پاره ای محدود از جامعه به
عنوان جامعه ی هدف، ترسیم جایگاه موازی با قدرت (در کنار قدرت) توسط قسمی از
فعالان سیاسی و روشنفکران با حکومت محلی یا قدرتهای جهانی، خودسانسوری، ستیز با
رادیکالیسم در نظر و عمل، درک نادرست از شرایط عینی، فرصت سوزی و انفعال در نقاط
عطف،... و....و...و ده ها عامل دیگر که همه برآمده از ضعف اندیشه و کژی در عمل
فعالان سیاسی – اجتماعی ایران است.
به قول لنین در
کتاب «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» :
به
دنبال شکست ها، سر و کله سردرگمی ها و سرگیجه های ایدئولوژیکی پیدا می شود. غالبین فقط به
اشغال مواضع قدرت سیاسی اکتفا نمی کنند، بلکه در شعور مغلوبین رخنه و نفوذ می کنند
تا حاکمیت خود را پایدار سازند
اگر
قرار بر این باشد که مبارزه تداوم یابد، چاره ای جز مبارزه بر ضد سرخوردگی ها،
دلسردی ها، کناره گیری ها و خودهمرنگ سازی ها وجود ندارد.
نتیجه:
سه دسته از
فعالان سیاسی مبلغان متعصب دخالت بشر دوستانه و طرفداران فعال جنگ هستند:
دسته اول آن
فعالان سیاسی ای که از "بودن در ساختار قدرت جمهوری اسلامی" تا
"بودن در ساختار حکومت آمریکا" به همه جا سرک کشده اند و در هر
میخانه ای لبی تر کرده اند و اکنون به سیاه مستی تحریم و جنگ دچار شده اند.
دسته دوم آن
پناهندگان و مهاجران ایرانی که در کوتاه مدتی از تب تند بیانیه دادن برای ریختن مردم
ایران به خیابان به نقاهت همسان سازی با محیط جدید وارد شده اند و به این نتیجه
رسیده اند که گره جامعه ایران به دست مردم ایران گشوده شدنی نیست و برای باز شدن
این گره به بمبهای سنگر شکن نیاز است.
دسته سوم آن
فعالان سیاسی ای که به دلیل در بند بودن همفکران، دوستان یا نزدیکانشان، اخراج از
دانشگاه یا محل کار، وضعیت بد اقتصادی کشور، سخت شدن شرایط زندگی، شکستهای متوالی
داخلی، بازیهای کثیف دولتها در عرصه بین المللی و مسائل دیگر در فکر یک انتقام
گیری شخصی از حکومت هستند و درصد و شدت بیزاری آنان از ساختار موجود هر عامل
متلاشی کننده این ساختار را میمون و مبارک می دانند.
آنچه مسلم است
رد پای همهٔ این افراد (چه به عنوان تئوریسین، چه به عنوان پیاده نظام) در تمامی
شکستهای گذشته مشهود است. به نظر میرسد مردم از این افراد رویگرداناند و به
اینان، تزهایشان، منافعشان، صحت و سقم ادعاهایشان و عیار شناخت و درک اینان از
واقعیتهای جاری شک دارند و به همین دلیل دیگر دل و دماغ و امیدی برای کنش دوباره
ندارند و تحث تاثیر وسوسهٔ آنان به کنش دوباره قرار نمیگیرند و به همین دلیل باید
این مردم را با شلاق تحریم و فشار زندگی کارد را به استخوانشان رساند تا «مجبور»
شوند به خیابان بیایند و حکومت را سرنگون کنند یا برنامه اتمیاش را متوقف کنند!
اگر هزینه و
ریسک فعالیت به سبک گذشته به قدری بالا است که جامعه و فعالان سیاسی را به انفعال
کشانده است باید سبک و نوع فعالیتهای گذشته عوض شود. برای این کار یا فعالین
سیاسی باید رویکرد گذشته خود را عوض کنند یا (در صورت نخواستن یا نتوانستن) باید
نسل تازهای از فعالان سیاسی عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی را برای ایجاد
تغییرات گستردهٔ فکری و عملی به دست گیرند.
همنوایی
«مخالفان فعال جنگ» با هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا بر لزوم وضع
تحریمهای گسترده و شدید علیه ایران به منظور «مجبور» کردن مردم ایران به سرنگونی
حکومت از منظرِ مجبور کردن ۷۵ میلیون نفر انسان به کاری، از طریق اخلال در زندگی و
آرامش و مذیقه در تغذیه، بهداشت، مسکن و غیره، عینیت یافتن انداموارگی ماشین
فاشیسم است.
باید از مخالفان
فعال جنگ پرسید: شما که هستید و از چه جایگاهی این حق را دارید که مردم ایران را
به زورِ سیاه کردن زندگی روزمره «مجبور» به کاری کنید؟ شما خدا هستید یا به اعتبار
همراهی ببرای خوش آمد سران اردوگاه مهاجمین چنین سخن میگوئید؟ خود را دانای مطلق
میپندارید یا خود را در جایگاه خیر مطلق میبینید که به خود حق میدهید ۷۵ میلیون
انسان را به زورِ تحریم مجبور به انجام کاری کنید و در صورت عدم اطاعت از شما با
طاعونِ جنگ آنان را تنبیه کنید؟ چرا شما به جای پرداختن به مبارزات سیاسی و اجتماعی
به امر و ارادهٔ مردم خود را به روابط بین حکومتها به اراده و امر دولتهای غربی
مشغول شدهاید؟ شما خود را فعالان سیاسی وابسته به مردم ایران میدانید یا
پناهندگان وابسته به دولتهای غربی؟ چه جایگاهی برای خود تعریف کردهاید؟
*****
تز شماره ۱۵ آنها: مخالفان جنگ حق
ندارند از ما به عنوان مردم استفاده کنند.
آنتی تز ما : جنگ طلبان (به
خصوص آن دسته از طرفدارن دخالت بشر دوستانه و حمله خارجی که هزاران کیلومتر از محل
وقوع جنگ _ یعنی ایران فاصله دارند) حق استفاده از ضمیر «ما» به عنوان مردم
ایران را ندارند اما مخالفان جنگ و کسانی که ساکن ایران هستند به عنوان کسانی که
در خطر بمباران و موشک پراکنی و تبعات اشغال نظامی کشور هستند با سایر مردمی که در
ایران زندگی می کنند یک «ما»یِ تشکیل می دهند و از جانب این «ما»
سخن می گویند.
شرح مسئله:
این نکته بسیار
مهمی است که هر فرد حوزه نفوذ حاکمیت کدام کشور قرار دارد و چه رابطهای را با این
قدرت شک داده است. همانطور که در یک منازعه سیاسی داخلی این مسئله که افراد یا
گروههای درگیر از چه منبعی ارتزاق میکنند برای شناخت جایگاه و مواضع طرفین درگیر
اهمیت دارد در یک منازعه بین المللی نیز موضع و نسبت موجود بین یک فرد یا گروه
اظهار نظر کننده و یکی از طرفین درگیر برای شناخت جایگاه و مواضع مدعی اهمیت دارد.
به نظر شما ارزش
و اعتبار اظهارات فرمانده پدافند غیر عامل ایران یا فرمانده نیروی دریای آمریکا در
خلیج فارس درباره مداخله بشر دوستانه برای مردم ایران چقدر است؟ به نظر شما کسی میتواند
کارمند دولت ایران یا دولت آمریکا باشد و از جانب مردم ایران سخن بگوید یا دیگران
را نقد کند که چرا از جانب مردم ایران سخن میگویند؟ وقتی محیط شغلی یک فرد محیطی
سیاسی است (مثل روزنامه، شبکه خبری، وزارت امور خارجه یک کشور و...) تا چه حد
نظرات سیاسیِ علنی و تبلیغ فرد میتواند با نظرات کارفرما متفاوت باشد؟
مایِ شما کیست؟
مایِ ما کیست؟
مبلغان دخالت
بشر دوستانه و طرفداران فعال جنگ با بیان اینکه: «بخش کثیری از همین مردم در
خیابانهای ایران فریاد زدند «اوباما، یا با اونا یا با ما»» به خود اجازه میدهند
به نام مردم ایران برای سران کشورهای دیگر نامه بنویسند و با التماس از آنها
بخواهند تحریمهای سنگین تری را علیه ایران به اجرا در آورد. این تحریمها به
عنوان مرحله اول تهاجم نظامی به ایران و اشغال این کشور و این نوع نامه نگاری بخشی
از دستگاه تبلیغی کشورهای مهاجم برای آماده سازی افکار عمومی ایران برای جنگ و
حداقل خنثی سازی نظرات مردم ایران نسبت به این موضوع است. جالب اینجاست که حرکات
تبلیغی با نام مردم ایران انجام میشود.
شعار ملاک چیست؟
شعار «اوباما،
یا با اونا یا با ما» توسط چه افرادی در کجا و توسط چه تعداد ایرانی سر داده شده
است؟ بیشترین تعداد معترضان پس از انتخابات ریاست جمهوری را به عنوان یک شاهد عینی
حدود ۵ میلیون نفر تخمین میزنم. رقمی که توسط رسانههای سبز ۲ تا ۳ میلیون نفر
تخمین زده میشود. حتی اگر همه شرکت کنندگان با آمار دست بالا (۵ میلیون نفر) هم
شعار داده باشند «اوباما، یا با اونا یا با ما» آیا ۵ میلیون از ۷۵ میلیون نفر
ملاک سخن گفتن از جانب مردم ایران است؟
نمایندگی مردمی
که این شعار را دادهاند با چه مکانیسمی به ۱۸ پناهنده و مهاجر ایرانی انتقال داده
شده است؟
دقیقا از کجای
این شعار نظر مثبت شعار دهندگان نسبت به تحریم ایران و اعمال تحریمهای سنگینتر
اخذ شده است؟
تقریبا هر کسی
که در آن دوره در ایران زندگی کرده باشد اطلاع دارد این شعار توسط عدهای از
معترضان پس از انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد و در اعتراض به انتشار خبر پیشنهاد
مذاکرهٔ دولت آمریکا به دولت احمدینژاد و علیه به رسمیت شناخته شدن دولت احمدینژاد
توسط دولت آمریکا در خیابان سر داده شد. این یکی دیگر از جعلیات مبلغان دخالت بشر
دوستانه و طرفداران فعال جنگ است که ادعا میکنند این شعار توسط «اکثریت» مردم
ایران و با منظور درخواست از اوباما برای «تحریم ایران» یا «جنگ با ایران» سر داده
شده است.
«ما»یِ
مورد استفاده نگارنده در این نوشته اجتماعی است که در خطر جنگ قرار دارد. در میدان
نبرد سکونت دارند. قربانی درجه اول کمبود غذا و دارو هستند، خطر قربانی شدن به پای
«امنیت کشور» در شرایط جنگی بالای سر آنان بال بال میزند و قرار است تا سالهای
تبعات روحی، جسمی و اجتماعی یک جنگ دیگر در ایران را با خود به دوش بکشند. «ما»
یِ مورد استفاده نگارنده در این نوشته یک جمع عظیم از مردن ایران است که طعم جنگ
ایران و عراق را چشیدند و میدانند که صف کوپن ارزاق، خاموشی مکرر برق، با لباس به
حمام رفتن برای لخت از زیر آوار بیرون نیامدن، پریدن از خواب با صدای آژیر خطر
حمله هوایی و... چیست.
«ما»یِ مورد استفاده نگارنده در این
نوشته مایِ بیکاری، هزینههای سرسام آور درمان، تورم، پروندههای باز، زندان،
گرانی، بیدارویی، فقرِ دوران سازندگی، امنیت دوران جنگ، سپر انسانی، تشعشعات
رادیو اکتیو، مرگ، زندگی در یک کشور جنگ زده یا در یک کشور اشغال شده است. این ما
یک مایِ واقعی از ساکنین ایران در شرایط «پیش از جنگ»، «وقوع جنگ» و «پس از جنگ»
است. این یک «ما»یِ واقعی در برابر «ما»یِ جعلی شما در خارج ایران
به نام انسانهای ساکن ایران است.
***
تز شماره ۱۶ آنها: نباید از ترس مرگ (تهاجم نظامی) تن به خودکشی (همراهی با اقتدارگرایان) داد.
آنتی تز ما: نباید از ترس
مرگ ( نهایت هزینهای که در یک دیکتاتوری برای یک فعال سیاسی - اجتماعی محتمل است)
تن به خودکشی (جنگ و نابودی زیر ساختهای عمرانی اقتصادی و کشته شدن مردم از یک طرف
و کاشتن تخم هرز وابستگی به نیروی خارجی، انفعال و ترس همیشگی مردم این کشور و
سیاست اتکالی فعالان سیاسی این کشور همیشه در استبداد) داد.
*********
+پیوست شماره ی سه: ارائه اسناد دروغین برای اشغال عراق
***
لینک فایل پی.دی.اف :
***
لینک فایل پی.دی.اف :
http://process-pishkhan.blogspot.com/2011/12/blog-post.html?spref=fb