امروز
در توئیتر فهمدم نه تنها «مردِ چپ با «هویت» فمنیست و مدافع حقوق زنان» داریم که «مردِ
چپِ فمنیستِ فعال حقوق زنانِ مدافع سپاه پاسدارن» هم داریم.
من
چپ نیستم؛ مارکسیستام. با این حال معتقدم لازم است چپ را از این روسپیگری سیاسی که
دچار آن شده است نجات داد. البته اگر محافظانشان در ایران بگذارند!
چطور
میتوان باور کرد کسی که به صغیر و کبیر این جامعه رحم نمیکند، زندگی و سرنوشت دهها
میلیون انسان در جامعه ایران برایش اهمیتی ندارد و اینقدر راحت در اروپای امن و راحت مینشیند و سیاستبازی میکند
مدافع حقوق زنان یا انسان یا طبقه کارگر یا هر موجود تحت ستمی باشد؟
همانطور
که تاریخ معاصر جهان و ایران پر از مواردی است که مرتجعین، داعش، القاعده، دولتها،
نظامیان و غیره از انسانهای غیر نظامی و بیدفاع به عنوان سپر انسانی استفاده کردهاند؛ در سیاست نیز استفاده
از سپر جنسیتی برای فرار از پاسخگویی و پوشش
دادن مواضع و ماهیت ارتجاعی، رایج شده است. به این منظور پشاپیش هویت های جعلی
برای خود میسازند و یارگیری میکنند تا به وقت لزوم هنگانی که دم خروش آنها از
زیر عبا بیرون زد یا در معرض نقد و افشا قرار گرفتند پشت این هویت های جعلی و
سپرها پنهان شده و منقدین و افشاگران را به بمباران غیر نظامیان یا سکسیست و ضد زن
بودن متهم کنند.