۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

خدایان زمینی


 

«یهودیت، به‌عنوان یک دین، نمی‌تواند به‌طور کامل در برابر دولت مسیحی پایداری کند، اما به‌عنوان یک فعالیت اقتصادی و عملی در جامعه مدنی، کاملاً می‌تواند وجود داشته باشد. یهودیت در دل جامعه مدنی بورژوایی، در قالب تجارت و فعالیت‌های مالی، به حیات خود ادامه می‌دهد. این فعالیت‌ها، که با روح یهودیت پیوند خورده‌اند، نه‌ تنها با مسیحیت در تضاد نیستند، بلکه در نظام اقتصادی مدرن تقویت می‌شوند. بنابراین، یهودیت، به‌مثابه یک نیروی مادی، در قلب مناسبات سرمایه‌داری جای دارد و رهایی سیاسی یهودیان نمی‌تواند این پیوند عمیق را از بین ببرد.

برونو باوئر اشتباه می‌کند وقتی فکر می‌کند رهایی یهودیان صرفاً به معنای اعطای حقوق سیاسی به آن‌هاست. مسئله واقعی این نیست که یهودیان به‌عنوان شهروندان برابر پذیرفته شوند، بلکه این است که خود جامعه مدنی، که یهودیت در آن شکوفا شده، مبتنی بر جدایی انسان از انسانیتش است. یهودیت، به‌مثابه روح تجارت و منفعت‌طلبی، در این جامعه به اوج خود رسیده است. این روحیه، که با فعالیت‌های اقتصادی یهودیان پیوند خورده، نه‌تنها ویژگی یهودیان، بلکه ویژگی کل جامعه بورژوایی است. پس رهایی واقعی باید جامعه مدنی را، که یهودیت عملی در آن ریشه دارد، دگرگون کند.

 پول خدای حسود یهود است که هیچ خدای دیگری در برابرش نمی‌تواند وجود داشته باشد. پول همه خدایان بشری را خوار می‌کند و آن‌ها را به کالا تبدیل می‌کند. پول ارزشی جهان‌شمول و خودبسنده برای همه‌چیز است. بنابراین، کل جهان، چه جهان انسانی و چه طبیعت، را از ارزش ذاتی خود محروم کرده است. پول جوهره بیگانه‌شده‌ی کار و وجود انسان است؛ این جوهره بیگانه بر او سلطه دارد و او آن را می‌پرستد.

  یهودیت عملی، که در تجارت و فعالیت‌های مالی تجلی یافته، به اوج خود رسیده است، اما این اوج در دل جامعه مسیحی رخ داده است. مسیحیت، که زمانی ادعای رهایی انسان از مادیات را داشت، حالا خود به ابزاری برای گسترش این روحیه مادی تبدیل شده است. جامعه مسیحی، با پذیرش منطق پول و تجارت، عملاً یهودیت را به‌عنوان نیروی غالب اقتصادی خود درونی کرده است. بنابراین، رهایی یهودیان به معنای رهایی از یهودیت نیست، بلکه به معنای رهایی از این جامعه مدنی است که پول را به خدای خود تبدیل کرده است.

 رهایی واقعی انسان، چه یهودی و چه غیر یهودی، تنها زمانی ممکن است که انسان از سلطه این خدای زمینی، یعنی پول، آزاد شود. این رهایی نمی‌تواند صرفاً سیاسی باشد، زیرا حقوق سیاسی در چارچوب جامعه مدنی بورژوایی تنها جدایی انسان از انسانیتش را تداوم می‌بخشد. رهایی انسانی نیازمند فروپاشی این مناسبات اقتصادی است که انسان را به بردگی پول می‌کشاند و روابط انسانی را به روابط مبتنی بر منفعت تقلیل می‌دهد. تنها با چنین تحولی است که انسان می‌تواند جوهره واقعی خود را باز یابد.»

 

«درباره‌ی مسئله‌ی یهود»،

(گامی در نقد فلسفه حق هگل)

#کارل_مارکس


پول

  «اگر فرض کنیم که انسان، انسان است و رابطه‌اش با جهان، رابطه‌ای انسانی است، آن‌گاه تنها می‌توان عشق را با عشق، اعتماد را با اعتماد و مانند ...