۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

کودتا - آیت الله کاشانی و دلارهای بهبانی

 



چقدر اراجیف در مدرسه‌های جمهوری اسلامی و با استفاده از منبرها و دستگاه انحصاری صدا و سیمای جمهوری اسلامی به خورد ما داده بودند که سالها طول کشید با مطالعه مداوم این سَم‌ها را از مغزمان بیرون بریزیم. حالا فهمیدم یک‌سری بدیهیاتی که فعالان سیاسی قدیمی در مغز ما کردند و برخی بدیهیاتی که از کتاب‌ها گرفتیم هم حاوی اشتباهات زیادی است. تازه دارم می‌فهمم #تاریخ چیست و تاریخ را چطور باید خواند. برخی چیزها را دوباره از نقطه صفر باید شروع کنم.

 

حالم خیلی گرفته است. با تاریخ نا آشنا نبودم و فکر می‌کردم قبلاً موقع خواندن تاریخ ایران حسابی حرص‌هایم را خورده‌ام. تاریخی سراسر استبداد، رنج دائمی انسان‌ها، شکست‌های بزرگ و تلخ، غارت‌ها، اشغال‌ها، فسادها، بی‌کفایتی‌ها، خریت‌ها، خیانت‌‌ها و غیره. چه خوش خیالی بودم من! چند روز است مشغول خواندن اسناد انگلیسی و آلمانی درباره تاریخ ایران هستم و به زور جلوی گریه‌ام را گرفته‌ام. دلم می‌خواهد بنشینم زار بزنم از آنچه نه یک سال و ده سال و صد سال، که قرن‌هاست به سر انسان‌های ساکن محدوده‌ای به اسم ایران، جامعه ایران و این کشور رفته است. دیشب قلبم اینقدر چنگ خورده بود که داشتم خفه می‌شدم. این حجم نادانی، عقب‌افتادگی، فساد و خیانت و منفعت طلبی فردی واقعاً نوبر است. و اصلاً فکر نکنید تمام شده است. نه! نه تنها تمام نشده که با شدت و با حیله‌ای بسیار ظریف، آکادمیک و نخبه‌پسند ادامه‌دارد. من #مارکسیست هستم. از آن بد بدها که به شما می‌گویند خیلی خطرناک است: #مارکسیست-لنینیست. افکار سیاسی دکتر مصدق را درست نمی‌دانستم گرچه با سیاست ملی کردن صنعت نفت بسیار همراه بودم و هستم. اما حالا می‌فهمم چرا دوباره چند سالی است که زدن دکتر مصدق مد شده است و پاک کردن نام حسین فاطمی ادامه دارد. حسین فاطمی و بیژن جزنی چقدر به یکدیگر شبیه هستند. بی‌خود نبود که هر دو را اوباش تحت فرمان شاه و کاشانی به قتل رساندند. دکتر مصدق چه اثر بزرگی بر خاورمیانه، شمال آفریقا و آمریکای مرکزی می‌گذارد. می‌گویند شاهزاده بود و دست زن شاه را می‌بوسید و مخالف جمهوری‌خواهی فردی مانند دکتر فاطمی بود و غیره. خوب بود که بود. درباره آدمها در جایگاه طبقاتی و در شرایط زمانی و مکانی آنها حرف می‌زنیم نه از خرید ماشین صفر که با وسواس بگردیم هیچ لک و زدگی نداشته باشد.

این اصلاً اتفاقی نیست که از سلطنت‌طلبان، برخی لیبرالها گرفته تا امثال زیباکلام و سیگنال‌فروشهای دانشگاه شریف و شاگردان امثال نیلی و غنی‌نژاد در دانشگاه‌های جمهوری اسلامی یکباره یادشان افتاده است که مصدق را فحش بدهند و علیه ملی شدن صنعت نفت ایران بگویند. حسین فاطمی که همیشه باید حذف شود. درست مثل بیژن جزنی و صفایی فراهانی و بسیارانی دیگر. این اصلاً اتفاقی نیست که به اسم رئال پلیتیک، به اسم ژئوپلیتیک، به اسم اصول معامله‌گری، به اسم هزار و یک چیز توی سر مصدق و هر فرد، گروه و جنبشی که به دنبال استقلال ایران و رفاه جامعه ایران بوده است می‌زنند و تخریب می‌کنند. مصدق را مقایسه‌اش می‌کند با جمهوری اسلامی و تحریم نفتی را مقایسه می‌کنند با تحریم‌های هسته‌ای! می‌گویند ملی کردن صنعت نفت ایران اشتباه بود و راهی که به تحریم نفت ایران منجر شد خلاف #منافع_ملی بود. منافع ملی؟! چقدر این دید خام، کوته‌فکرانه و اشتباه است. حاملان چنین تصوراتی قربانی هستند، سر کلفت ماجرا جای دیگری است. چرا انگلستان از عهد تیرکمان‌شاه تا امروز این بی‌بی‌سی فارسی را بی‌خیال نمی‌شود. تازه رادیو اروپای آزاد، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال و غیره هم کنارش راه افتاده است. چرا بر خلاف رقابت بریتانیا و روسیه، ایران همیشه مرغ عروسی و عزا بود و سر تقسیم کردنش آنچنان مشکلی با هم نداشتند؟

 

***

می‌گویند مصدق دل به آمریکایی‌‌ها بسته بود. زر مفت می‌زنند. این اشتباه مصدق نبود، توهمی در همه دنیای تحت سلطه بریتانیا نسبت به قدرت جدید جهانی بود. عین همان دید مثبتی که در جهان اسلام درباره #هیتلر وجود داشت و به هیتلر می‌گفتند «حاج محمد هیتلر». (شوخی نمی‌کنم واقعاً می‌گفتند.) هیتلر سپاه اس‌اس مسلمان داشت. اسنادش هست. از علمای اسلام گرفته تا روشنفکران و نخبگان و شعرا و تجار و همه به آمریکا دید مثبتی داشتند و حتی با زدن تلگراف آنرا اعلام می‌کردند. می‌گویند آیت‌الله کاشانی علیه آمریکایی‌ها بود. غلط می‌کنند و غلط کرد. مردک یک خائن به تمام معنا، یک انگل، یک پولی بود. نامه‌هایش به آمریکایی‌ها هست. رویای شاه شدن داشت و خودش را رهبر جهان اسلام می‌دانست. عامل کودتا بود. یک آخوند انگلیسی-آمریکایی تمام عیار. مصدق کاری را کرد که رضاشاه هم می‌خواست بکند اما عرضه و جرئتش را نداشت. زمانی که خواست انگلیسی را پس بزند سریع نسخه‌اش را پیچیدند و قدرت را به پسرش دادند. یک جوان خام و بی‌تجربه و ترسو که سالها دربست در خدمت انگلستان و آمریکا بود.

او را هم زمانی که فهمید دنیا دست کیست و چه خبر است و خواست تغییری بدهد کله پا کردند. به خودش فشار آوردند تا چپها و مارکسیست‌ها را پاکسازی کند و بعد قدرت را دو دستی در سینی به #اسلام_سیاسی تقدیم کردند. چین و روسیه تا حد زیادی در این سالها همان کاری را دارند می‌کنند که انگلیس با قاجار و پهلوی و آمریکا با پهلوی کرد. جالب است دلیل نفرت سیاستمداران همه کشورهای اروپایی از ایران، نفرت از فساد عمیق شاهان و حاکمان بوده است. کسانی که خود را جانشین خدا و سایه خدا در زمین می‌دانستند و هیچ‌وقت سیرمانی نداشتند. به جز تک و توکی، بقیه همه منفعت شخصی را بر منافع جامعه ترجیح می‌دادند. مردم برای آنها رعیت بودند. مردم برای آنها با گاو و گوسفند فرقی نداشتند. رعیت، مال و اموال خان‌ها و سلطان حساب می‌شدند. تاریخ را حاکمان و پیروزان می‌نویسند اما از بین نامه‌ها و اسناد خودشان واقعیت‌ها را هم می‌توان بیرون کشید.

 

لایو با علیرضا امتیاز یادتان هست؟ همان لایوی که سعی می‌کردم با نظم و شمرده، همه این موارد را توضیح بدهم و او روادارانه صحبتهایم را پی در پی قطع می‌کرد. سوالم این بود «چرا ایران حتی با اینکه اشغال شد هرگز مستعمره نشد؟» داشتم توضیح می‌دادم که گاندی رهبر استقلال هند نبود و یکی از موانع استقلال هند بود. به مبارزه مسلحانه گسترده علیه بریتانیا در هند اشاره کردم. به نقش آلمان در جنبشهای آسیایی اشاره کردم. می‌خواستم توضیح دهم چرا هیتلر که خودش از طرفداران کوچ یهودیان به فلسطین بود بعداً تبدیل به قصاب آنها شد. می‌خواستم از نقش بریتانیا در قحطی بزرگ ایران بگویم، از نقش بریتانیا در اشغال ایران، در تجریه ایران، در حمایتش از علمای اسلام. (مثل حمایت اِمروزش از بدترین قشر اصلاح‌طلبان حکومتی)

 

 می‌‌خواستم اشاره کنم به ترس انگلیس از اشغال هند توسط روسیه یا تعرض روسیه به قلب بریتانیا. از آن بخش از ایران که جدا کردند و به افغانستان دادند تا کشور حائلی بین هند و روسیه درست کنند. از آن بخش از بلوچستان ایران که جدا کردند و به اول به هند دادند. بعد همان هند را هم تجزیه کردن و پاکستان را جدا کردند تا همینطور مانع پشت مانع بین هند و روسیه ایجاد کنند. علیرضا امتیاز نگذاشت توضیح دهم چرا روسیه و انگلیس ایران اشغال کردند و بین خودشان تقسیم کردند. نگذاشت توضیح دهم چرا رضاشاه را که خودشان پیدا کرده و خودشان او را #شاه کرده بودند را برداشتند. چرا در ایران کودتا کردند و ده‌ها چیز دیگر. فقط هرطور شد گفتم که استقلال کشورهای آسیایی اتفاقی نبوده است که در مقطع زمانی جنگ جهانی دوم اتفاق افتاده است و این ربط به رواداری و کیش فردی و گاندی‌بازی ندارد. بخشی از آنرا در هایلایت «افسانه‌زدایی از گاندی» نوشتم.

***

می‌دانید بدترین قسمت همه این اسنادی که خواندم کدام بود؟ زمانی که کشور روسیه از خواب تاریخی بیدار می‌شود و شروع به قدرت‌گیری می‌کند بریتانیا به شدت وحشت‌زده می‌شود. همان مامور انگلیسی که برای جلوگیری از رابطه فرانسه و ایران اقدام کرده بود بعداً متن معاهده گلستان را نوشت. با متنی که «سِر گر اوزلی» انگلیسی نوشت در مجموع چهارده ایالت گنجه و قره‌باغ، ولایت‌های شکی، شیروان، قبه، دربند، بادکوبه، داغستان و گرجستان، محال شوره‌گل، آچوق‌باشی، گروزیه، منگریل و آبخاز، بخشی از سرزمین تالش و سواحل دریای خزر به روسیه داده شد. بخشی از گرجستان و چچن که متعلق به ایران بود از ایران جدا شد و توسط روسیه اشغال شد. بریتانیا این‌ها را به رسمیت شناخت و خودش دلال این معاهده شد تا هند، جواهر بریتانیا را از گزند روسیه حفظ کند. بعدها که روسیه در آسیای میانه پیشروی کرد بریتانیا به فکر محکم کردن مواضعش در ایران افتاد. کارشناسان، دیپلمات‌ها، جاسوسان، مهندسان و نظامیان انگلیسی همه جور طرحی را بررسی کردند. از پیاده کردن نیرو در اروپای قاره‌ای، تا اعزام ناوگان جنگی به دریای سیاه، تا تلاش برای آبرسانی به سیستان و بلوچستان و ایجاد یک سپر جدید جلوی روسیه، تا ایجاد راه‌آهن بین بصره و آبادان، تا اعزام نیرو به مرز قفقاز تا هر طرح دیگری که فکرش را کنید ولی در آخر فکر می‌کنید انگلیسی‌ها راه سیطره بر ایران برای مقابله را روسیه را چه چیزی تشخیص دادند؟ پاسخ یک کلمه است: علما!

 متن از خود انگلیسی‌ها هست که نه تنها در ایران که در افغانستان و دیگر نقاط مسلمان‌نشین، عاملی بهتر از علمای دینی برای کنترل مردم نیست. رشوه‌های کلان می‌دادند و طرفداری آنها را برای انگلستان می‌خریدند. کاری که کشتی‌های جنگی، سربازان مسلح، ارتباطات و زیرساختها نمی‌توانستند بکنند را روحانیون پولکی و علمای دینی برای استعمارگران انگلیسی می‌کردند.

یک سال، ده سال، صد سال، یک قرن، دو قرن، پنج قرن، هشت قرن، ده قرن، چهارده قرن، ... لامصب تمامی ندارد. غرق در فساد. غرق در جهالت. غرق در خیانت. غرق در توهم. غرق در جنایت. جولانگاه آدمهای پولی، حاکمان فاسد و خود خدا پندار، مقامات رشوه‌خوار، روحانیون مرتجع و ...

یک تاریخ درد و رنج. توالی زندگی‌های سوخته‌ی نسلهای سوخته در طی یک تاریخ بلند...

همه رنج این تاریخ در فکر و روان، همه تلخی این تاریخ در کام، ... و تازه در نقطه صفر.

 

 

بازی پورتوریکو

    این یکی از بازی های مورد علاقه‌ی من و همسرم است. هر دو در آن مدعی هستیم، بر سر آن دعواها کرده‌ایم و هر کدام از ما برای پیروزی در این ب...