مترجم
تا زمانی که «دغدغه»اش بهترین شکل انتقال مفاهیم، اندیشهها و مطالب از یک زبان به
زبان دیگر است _صرف نظر از اینکه کیفیت کارش چگونه باشد و صرف نظر از اینکه چه چیزی
را به چه دلیل به خورد جامعه می دهد_ در خدمت فضای فکری یک جامعه است.
ترجمه
از آن رو تبدیل به آفت می گردد که کاملاً منطبق بر نظام کالائی سرمایهداری می
شود. یعنی ایجاد کالای فرهنگی برای فروش صرف نظر از هر دغدغه و موضوع دیگری به جز:
سود، کسب شهرت، برند سازی،...
مترجم
نیز در این حالت تبدیل یه یکی از مدافعان یا بازتولید کنندگان نظم موجود می شود. زمانی
که یک مترجم به صرف ترجمه یک متن خود را در نقش تولید کننده اندیشه، نقاد، صاحب نظر،
فعال سیاسی، فعال اجتماعی یا منقد وضع موجود و از همه بدتر ارائه دهنده آلترناتیو می
بیند فاجعه آغاز می شود.
بیشتر
هرز روی پتانسیل نیروهای مترقی در ایران و دیگر کشورهای جهان از همین طریق صورت می
گیرد. زمانی ترجمه 150 عنوان کتاب با موضوع پست مدرنیسم در جامعهای که هنوز مبانی
مدرن در آن به صورت کامل حاکم نیست، زمانی دیگر با ذوب شدن در موضوع سکس و تحلیل جهان
با تمایلات جنسی و حتی قرار دادن نیروی محرکه برای تغییر در سکس و نیاز جنسی، و حالا
هم با قرار دادن "امید" در مفهموم
"آخر زمانی" به جای هرگونه نظام فکری ارائه دهنده آلترناتیو سیستم
جهانی موجود و از بین بردن اراده معطوف به سازماندهی نیروهای موضوعه ی آلترناتیو نظام
سرمایه داری با بلند کردن یک پرچم پوپولیستی با انتزاعی به نام مردم که تقلیل یافته
رای دهندگان و طرفداران موثرترین کارگزاران نئولیبرالیم در ایران است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر