بى
روحى و بیهودگى بت در «عهد عتیق» چنین توصیف شده است: «چشم هایى دارند و نمى بینند؛
گوشهایى دارند و نمى شنوند و ...»
انسان
هرچه بیشتر قدرتش را به بت ها منتقل کند، خود بى نواتر مىشود و بیشتر به بت ها وابستگى
پیدا مىکند؛ و از همین رو است که بت پرست از طریق ستایش بت اش مى خواهد قسمت کوچکى
از آن چه را که در اصل متعلق به خود او است باز بخرد. بت ها مى توانند سیمایى
خداگونه داشته باشند: همچون دولت، کلیسا، یک شخص، مالکیت.
بت
پرستی تجلیاتش را تغییر میدهد، زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که بت فقط در آن اشکالی
یافت شود که به اصطلاح معنای دینی دارند. بت پرستی همیشه پرستیدن پیزی است که
انسان قدرتهای خلاق خود را درون آن گذاشته است و حال به جای تجربه خویشتن در عمل
خلاقانه اش، به آن پیز تسلیم میشود...
بار
دیگر باید تاکید شود که هدف کارل مارکس به رهایی طبقه کارگر محدود نمیشود بلکه هدف
تو رهایی بشریت از طریق اعادهی فعالیت غیر بیگانه شده و از این رو فعالیت آزاد
همهی انسانها و نیز بنای جامعه ای بود که در آن انسان(و نه تولید اشیاء) هدف
باشد. هدفی که با تحقق آن، انسان «خود را به عنوان هیولایی از پای افتاده وا میگذارد
و انسان کاملا رشد یافته میشود.»
هرچه
انسان کمتر به طبیعت کار و به شیوه ای که در آن کار را انجام میدهد جذب شود و
بنابراین هرچه کمتر از کار به عنوان آنچه قدرت های جسمانی و ذهنی اش را به بازی میگیرد
لذت برد، به همان میزان مجبور میشود توجه هر چه نزدیک تری به کار داشته باشد.
کار،
خود-بیانگریِ انسان و تجلی قدرتهای جسمانی و ذهنی اوست. در روند این فعالیت
راستین، انسان خود را میشکوفاند و خودش میشود. کار فقط وسیله ای برای رسیدن به
هدف(یعنی محصول) نیست، بلکه هدفی فی نفسه، تجلی معنادار توانمندی انسانی است. چنین
است که کار لدت بخش است.
انتقاد
اصلی کارل مارکس به سرمایهداری به خاطر بی عدالتی در توزیع ثروت نیست؛ بلکه به
دلیل تباهسازی کار در «کار اجباری» و «بیگانه شده» و بی معنی و بنابراین به دلیل
تبدیل انسان به «هیولایی علیل» است. هدف جامعه از تولید اشیای مفید همچون هدفی در
خود نیست. مکن است انسان به سادگی فراموش کند که «تولید بسیار زیاد اشیای سومند،
به تعداد زیادی مردم بی فایده(انسان بی فایده) میانجامد.» هدف سوسیالیسم، هدف
کمونیسم، هدف مارکسیسم بر خلاف تبلیغات جاری این نیست که ایجاد یک رفاه
اقتصادی هدفی باشد که جایگزین همه عرصه
های زندگی انسانی شود. در واقع این اتفاقی است که در خود کشورهای سرمایهداری
افتاده است. در این سیستم سرمایه داری است که همه چیز به پول، ثروت و سرمایه فروکسته
شده و مصرف بیشتر کالاها تبدیل به موفقیت و خود زندگی شده است. هدف مارکسیسم از
توجه به روابط تولیدی در جامعه، تامین نیازهای اولیه انسانی و رهایی او از قید این
نیازها است تا انسان بتواند به خلاقیت، زندگی فرهنگی، زندگی انسانی خود بازگردد.
هدف این است که انسان تامین شود و حرص و آز خود را کنار بگذارد و به جای قرار
گرفتن در برابر طبیعت، در برابر انسان های دیگر و در برابر خودش به عنوان دشمن، رقیب
و دیگری؛ با طبیعت، انسان های دیگر و خودش در ارتباطی فعالانه و خلاقانه قرار
بگیرد. تبدیل انسان به انسان، و ایجاد یک رابطهی به تمام معنا عاشقانه بین انسان
و طبیعت، انسان و انسانهای دیگر(جامعه) و انسان با خودش.
کتاب
«سرشت راستین انسان» - نشر اختران 1385 – تعداد صفحات 112
نوشته:
اریک فروم
ترجمه:
فیروز جاوید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر