راه ما کدام است؟ امروز به انتظار جنبش تودهای خودبهخودی وسيع نشستن و آنوقت آنرا هدايت کردن بدون آنکه دست به عمل انقلابی زده شود، بدون آنکه بکوشيم شرايط ذهنی را در جريان خود عمل انقلابی به کمال فراهم کنيم، درست به منزله دنبالهروی از جنبش خودبهخودی...است، درست به معنی پذيرش عملی وضع موجود است. .. اما اينک بايد گفت که عدم وجود جنبشهای خودبهخودی نه ناشی از رشد ناکافی تضادها، بلکه ناشی از سرکوبی مداوم پليس و بیعملی پيشرو است. وجود سازمان انقلابی وسيع را به وجود جنبشهای وسيع تودهای تعليق کردن، در چنين شرايطی تعليق به محال است، البته بدون آنکه نقش خود پيشاهنگ در به وجود آوردن چنين جنبشهايی در نظر گرفته شود. و اگر به نحوی جدی اين مسئله را در نظر نگيريم که با اتخاذ چه شيوههائی از مبارزه میتوان عليرغم دشواری شرايط کار، عليرغم سرکوب و خفقان، عليرغم جدايی عظيمی که ميان پيشرو و توده وجود دارد، پيشرو واقعی انقلاب را، سازمانی از انقلابيون را به وجود آورد که بتواند واقعاً و عملاً راه مبارزه را به تودهها نشان دهد و جريان مبارزه را از بنبست خارج کند...
در شرايطی که رژيم پليس و اختناق کوشش میکند و در اين کوشش موفق هم شده است که رابطه ميان روشنفکران خلق و خلق را قطع کند، در شرايطی که هيچگونه رابطهای ميان اعتصابيون وجود ندارد، در شرايطی که ترور و اختناق تودهها را از هر گونه حرکت چشمگير انداخته، در شرايطی که همين اختناق و سرکوب مداوم تودهها را نسبت به مبارزه بدبين کرده و آنها را از پذيرفتن هر گونه فکر سياسی که بهنظر آنها هيچ راه نجاتی را نشان نمیدهد گريزان کرده، در شرايطی که رژيم میکوشد هر گونه جنبش تودهها را در نطفه خفه کند، آيا "مبارزه مخصوص" با پليس سياسی لازم است؟ آيا اين کار را توده میتواند انجام دهد؟ آيا از توده میتوان انتظار داشت که ماهيت پوشالی رژيم را بشناسد و يا خود در جريان تجربه خود درک کند؟ در شرايطی که قدرت سرکوبکننده رژيم عدهای از "روشنفکران" انقلابی را واداشته که درندهخويیِ اين جوجهببرکاغذی را به عدم آمادگی شرايط عينی و رشد ناکافی تضادها نسبت دهند، و پوشالی بودن آن را از نظر دور بدارند ...، توده چگونه میتواند بر قدرت تاريخی خود واقف شود؟ تودهای که نمیپرسد چرا بايد مبارزه کنيم، بلکه میپرسد، میتوان مبارزه کرد؟ میپرسد چگونه میتوان در برابر قدرت سهمگين رژيم مقاومت کرد؟ چگونه میتوان آن مبارزهای را که در تاريخ جريان دارد، مبارزهای را که ضرورتهای تاريخی پيروزی آنرا تضمين کردهاند، مبارزهای که ريشهاش در بطن شرايط مادی زندگی خود تودهها است، مبارزهای را که در عمل آگاهانه پيشقراولان انقلابی انعکاس يافته، مبارزهای را که در جنبشهای پراکنده و جرقهوار تودهها انعکاس يافته، مبارزهای را که در شرايط استبداد سنگين و اختناق مداوم گاه خصلت انفجاری پيدا کرده و دفعتاً نيروی عظيمی از تودهها را به خيابان میکشد و يکباره چون شعلهای زودگذر خاموش میشود، عملاً به تودهها نشان داد؟ چگونه میتوان آن جريانی را بنا نهاد که در مسير آن توده بر خود، بر منافع واقعی خود، بر قدرت سهمگين و شکستناپذير خود واقف شود و به جريان مبارزه کشانده شود؟ چگونه میتوان در آن سد عظيم قدرت سرکوبکننده که اختناق و سرکوب مداوم، عقب ماندن رهبری و عدمتوانايی پيشرو در ايفای نقش خود، بالاخره تبليغات جهنمی رژيم متکی به سرنيزه ميان روشنفکر خلق و خلق، ميان توده و خود توده، ميان ضرورت مبارزه تودهای و خود مبارزه تودهای، بر پا داشته، شکاف انداخت، و سيل خروشان مبارزه تودهای را جاری کرد؟
نوشته چريک فدايی خلق رفيق شهيد مسعود احمدزاده
"تابستان ۱۳۴۹
خورشيدی"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر