«آن ها ما را خیال پرداز می نامند. اما خیال پردازانِ
واقعی کسانی هستند که فکر می کنند این سیستم می تواند برای مدت نامعلوم به همین شکل
ادامه پیدا کند. ما خیال پرداز نیستیم. ما داریم آن ها را از خواب خوش شان که دارد
به یک کاب...وس تبدیل می شود بیدار می کنیم. ما چیزی را نابود نمی کنیم. ما تنها
شاهدِ آن هستیم که چه طور سیستم، خودش را نابود می کند. تصویر آشنای کارتون هایمان
را به یاد بیاوریم. یک گربه (در کارتون تام و جری) به سر پرتگاه می رسد اما بی حواس
به مسیرش ادامه می دهد. بی خیالِ این که زیرش خالی شده است. اما درست آن زمانی که
پایین را نگاه می کند و می بیند چیزی زیرش نیست، می اُفتد. این دقیقن همان کاری است
که ما داریم این جا انجام می دهیم. ما داریم به سرمایه دارانِ وال استریتی می گوییم
آهای! زیر پای تان را نگاه کنید!»
«بگذارید یک داستان از دوران کمونیسم برایتان بگویم.
مردی از آلمان شرقی به سیبریا فرستاده شد تا آن جا کار کند. این مرد می دانست که
سانسورچی ها نامه هایش را می خوانند. به همین خاطر با دوستانش قراری گذاشت. گفت که
اگر نامه ای که از من می گیرید با جوهر آبی نوشته شده باشد یعنی آن چه که من در
نامه نوشته ام درست است.اگر با جوهر قرمز نوشته باشم نادرست. بعد از یک ماه،
دوستانش اولین نامه را از طرف وی دریافت کردند. همه ی متن با جوهر آبی نوشته شده
بود. در نامه آمده بود: «این جا همه چیز عالی است. مغازه ها پر از غذاهای خوشمزه
است. سینماها فیلم های خوب غربی پخش می کند. آپارتمان ها بزرگ و مجلل است. اما تنها
چیزی که این جا نمی توان خرید، جوهر قرمز است.»
خب این شیوه ی زندگی ماست. ما از همه آزادی هایی که می
خواهیم برخورداریم.اما آن چه نداریم جوهر قرمز است. یعنی زبانی نداریم که که با آن
بتوانیم عدمِ آزادی مان را بیان کنیم. آن شکلی که ما یاد گرفته ایم درباره ی آزادی
صحبت کنیم، جنگ برای آزادی را مقابل تروریسم قرار می دهد. این، معنای واقعی آزادی
را تحریف می کند. و شما اشغال کنندگان وال استریت دارید آن کار بزرگ را انجام می
دهید: شما دارید جوهر قرمز را به ما می دهید.»
«تغییر، ممکن است. ما این روزها چه چیزهایی را ممکن می
دانیم؟ به رسانه ها گوش کنیم. از یک طرف در حوزه ی تکنولوژی و سکسوالیته همه چیز
ممکن است. شما می توانید به ماه سفر کنید. می توانید با بیوژنتیک زندگی ابدی داشته
باشید. می توانید با حیوانات سکس داشته باشید و امثالهم. اما به حوزه ی اقتصاد و
اجتماع نگاه کنیم.می گویند هر تغییری غیر ممکن است. ما می خواهیم مالیات بر
ثروتمندان اندکی افزایش پیدا کند؛ می گویند محال است، رقابت از دست می رود. ما می
خواهیم پول بیشتری صرف سلامت شود؛ می گویند امکان ندارد، یک دولت توتالیتر سر کار
می آید. چه طور می شود به ما وعده ی زندگی ابدی می دهند اما نمی توانند اندکی بیشتر
صرف سلامت کنند؟ یک جای کار می لنگد. بیایید اولویت های مان را همین جا تعیین کنیم.
ما استاندارهای بالاتری برای زندگی نمی خواهیم. ما استاندارهای بهتری برای زندگی می
خواهیم.»
ترجمه از علی عبدی
خیلی ممنون دوست عزیز عالی بود .ژیژک بدون لاکان و فروید گنگ است .ولی باز همه چیز هست .اگه تونستید از لاکان و فروید هم مطلب بزارید .
پاسخحذفمتشکرم