۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

پول

 



«اگر فرض کنیم که انسان، انسان است و رابطه‌اش با جهان، رابطه‌ای انسانی است، آن‌گاه تنها می‌توان عشق را با عشق، اعتماد را با اعتماد و مانند این‌ها مبادله کرد. اگر بخواهی از هنر لذت ببری، باید از نظر هنری تربیت شده باشی. اگر بخواهی بر دیگران تأثیر بگذاری، باید خودت انسانی باشی که واقعاً توانایی الهام‌بخشی و تشویق دیگران را داشته باشی. هر یک از روابط تو با انسان‌ها و طبیعت باید جلوه‌ای مشخص از زندگی واقعی و فردی تو باشد، متناسب با هدفی که اراده کرده‌ای. اگر عاشق باشی اما عشقت پاسخی عاشقانه در پی نداشته باشد، یعنی اگر عشقت به‌عنوان عشق، رابطه‌ای عاشقانه ایجاد نکند، آن‌گاه عشقت ناتوان و عین بدبختی است.

 پول به‌ مثابه این قدرت وارونه‌ساز، هم علیه فرد و هم علیه پیوندهای اجتماعی عمل می‌کند؛ پیوندهایی که مدعی‌اند ذات‌هایی مستقل هستند. پول وفاداری را به خیانت، عشق را به نفرت، نفرت را به عشق، فضیلت را به رذیلت، رذیلت را به فضیلت، خدمتکار را به ارباب، ارباب را به خدمتکار، حماقت را به هوش و هوش را به حماقت تبدیل می‌کند.

 از آن‌جا که پول، به‌عنوان مفهومی موجود و فعال برای ارزش، همه‌چیز را درهم می‌آمیزد و همه‌چیز را مبادله می‌کند، بنابراین شیء‌ای است که همه‌چیز را می‌توان با آن خرید و فروخت. به همین دلیل، پول همه کیفیت‌ها را به کمیت‌ها تبدیل می‌کند؛ تفاوت‌ها را به برابری و برابری‌ها را به تفاوت‌ها. پول، به‌عنوان معیار همه‌چیز، معیار انسان نیز هست. اگر من چیزی را فقط به خاطر پول بخواهم، این پول است که قدرت واقعی را دارد، نه من. قدرت من به اندازه قدرت پولم است. ویژگی‌های پول، ویژگی‌های من به‌عنوان دارنده آن است. آنچه من هستم و آنچه می‌توانم انجام دهم، اصلاً توسط فردیت من تعیین نمی‌شود، بلکه توسط جیبم تعیین می‌شود.

 بیایید فرض کنیم که من زشتم، اما می‌توانم با پول زیبایی را بخرم، یعنی می‌توانم با پول کسی را که زیباست به دست آورم. در این صورت، آیا من زشت هستم؟ خیر، زیرا اثر زشتی، یعنی طرد شدن، با پول خنثی می‌شود. من، به‌عنوان یک فرد زشت، حالا به لطف پول، جذاب می‌شوم. یا فرض کنید من یک انسان غیراخلاقی و بی‌صداقت هستم، اما با پول می‌توانم احترام و دوستی بخرم. در این صورت، آیا من غیراخلاقی هستم؟ خیر، زیرا پول به من امکان می‌دهد که به‌عنوان یک فرد محترم و درستکار دیده شوم. پول، با قدرت خود، همه کاستی‌های من را جبران می‌کند و مرا به چیزی تبدیل می‌کند که در واقع نیستم.»

 

«دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴»

#دست‌نوشته‌های_پاریس

#کارل_مارکس

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

خدایان زمینی


 

«یهودیت، به‌عنوان یک دین، نمی‌تواند به‌طور کامل در برابر دولت مسیحی پایداری کند، اما به‌عنوان یک فعالیت اقتصادی و عملی در جامعه مدنی، کاملاً می‌تواند وجود داشته باشد. یهودیت در دل جامعه مدنی بورژوایی، در قالب تجارت و فعالیت‌های مالی، به حیات خود ادامه می‌دهد. این فعالیت‌ها، که با روح یهودیت پیوند خورده‌اند، نه‌ تنها با مسیحیت در تضاد نیستند، بلکه در نظام اقتصادی مدرن تقویت می‌شوند. بنابراین، یهودیت، به‌مثابه یک نیروی مادی، در قلب مناسبات سرمایه‌داری جای دارد و رهایی سیاسی یهودیان نمی‌تواند این پیوند عمیق را از بین ببرد.

برونو باوئر اشتباه می‌کند وقتی فکر می‌کند رهایی یهودیان صرفاً به معنای اعطای حقوق سیاسی به آن‌هاست. مسئله واقعی این نیست که یهودیان به‌عنوان شهروندان برابر پذیرفته شوند، بلکه این است که خود جامعه مدنی، که یهودیت در آن شکوفا شده، مبتنی بر جدایی انسان از انسانیتش است. یهودیت، به‌مثابه روح تجارت و منفعت‌طلبی، در این جامعه به اوج خود رسیده است. این روحیه، که با فعالیت‌های اقتصادی یهودیان پیوند خورده، نه‌تنها ویژگی یهودیان، بلکه ویژگی کل جامعه بورژوایی است. پس رهایی واقعی باید جامعه مدنی را، که یهودیت عملی در آن ریشه دارد، دگرگون کند.

 پول خدای حسود یهود است که هیچ خدای دیگری در برابرش نمی‌تواند وجود داشته باشد. پول همه خدایان بشری را خوار می‌کند و آن‌ها را به کالا تبدیل می‌کند. پول ارزشی جهان‌شمول و خودبسنده برای همه‌چیز است. بنابراین، کل جهان، چه جهان انسانی و چه طبیعت، را از ارزش ذاتی خود محروم کرده است. پول جوهره بیگانه‌شده‌ی کار و وجود انسان است؛ این جوهره بیگانه بر او سلطه دارد و او آن را می‌پرستد.

  یهودیت عملی، که در تجارت و فعالیت‌های مالی تجلی یافته، به اوج خود رسیده است، اما این اوج در دل جامعه مسیحی رخ داده است. مسیحیت، که زمانی ادعای رهایی انسان از مادیات را داشت، حالا خود به ابزاری برای گسترش این روحیه مادی تبدیل شده است. جامعه مسیحی، با پذیرش منطق پول و تجارت، عملاً یهودیت را به‌عنوان نیروی غالب اقتصادی خود درونی کرده است. بنابراین، رهایی یهودیان به معنای رهایی از یهودیت نیست، بلکه به معنای رهایی از این جامعه مدنی است که پول را به خدای خود تبدیل کرده است.

 رهایی واقعی انسان، چه یهودی و چه غیر یهودی، تنها زمانی ممکن است که انسان از سلطه این خدای زمینی، یعنی پول، آزاد شود. این رهایی نمی‌تواند صرفاً سیاسی باشد، زیرا حقوق سیاسی در چارچوب جامعه مدنی بورژوایی تنها جدایی انسان از انسانیتش را تداوم می‌بخشد. رهایی انسانی نیازمند فروپاشی این مناسبات اقتصادی است که انسان را به بردگی پول می‌کشاند و روابط انسانی را به روابط مبتنی بر منفعت تقلیل می‌دهد. تنها با چنین تحولی است که انسان می‌تواند جوهره واقعی خود را باز یابد.»

 

«درباره‌ی مسئله‌ی یهود»،

(گامی در نقد فلسفه حق هگل)

#کارل_مارکس


پول

  «اگر فرض کنیم که انسان، انسان است و رابطه‌اش با جهان، رابطه‌ای انسانی است، آن‌گاه تنها می‌توان عشق را با عشق، اعتماد را با اعتماد و مانند ...