۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

مرگِ سوژه _ دستگاه فلسفی من، 2




هستنده ای که در خارج از خود ابژه ای نداشته باشد، هستنده ای ابژکتیو نیست. هستنده ای که خود ابژه ای برای کسی دیگر نباشد، دارای هیچ هستی ای برای ابژه ی خود نیست. یعنی رابطه ای ابژکتیو نیست. هستی اش ابژکتیو نیست. یک هستنده ی غیر ابژکتیو یک ناهستنده است.

«کارل مارکس»

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

کاپیتال -1


دو ویژگی شکل هم ارز که اکنون بیان کردم (1: ارزش مصرفی به شکل پدیداری ضد خود، یعنی ارزش، تبدیل می شود. - 2: کار مشخص به شکل پدیداری ضد آن، یعنی کار مجرد انسانی، تبدیل می شود.)، هنگامی آشکارتر می شوند که به پژوهشگر بزرگی رجوع کنیم که نخستین کسی بود که شکل ارزش را مانند بسیاری از شکل ها دیگر اندیشه، جامعه و طبیعت تحلیل کرد؛ مقصودم ارسطو است.
وی ابتدا به نحو کاملا روشنی بیان می کند که شکل پولی کالا فقط صورت گسترش یافته ی شکل ساده ارزش یعنی تجلی ارزش یک کالا در هر نوع کالای دیگر است، زیرا:

یک خانه = پنج تخت خواب با معادله ی: پنج تخت خواب = مبلغ معینی پول "تفاوتی ندارد".

علاوه بر این، وی می داند که رابطه ی ارزش که تجلی ارزش درآن قرار دارد، نیز ایجاب می کند که خانه از لحاظ کیفی با تخت خواب برابر گرفته شود . اگر این چیزهای متفاوت حسی، فاقد همانندی ذاتی باشند نمی توانند با یکدیگر به عنوان مقادیری سنجش پذیر ارتباط بگیرند.
ارسطو می گوید: "بدون برابری، مبادله و بدون سنجش پذیری، برابری در کار نخواهد بود." با این همه در اینجا دچا تردید می شود و از تحلیل بیشتر شکل ارزش دست می کشد. می گوید: " با این همه، در حقیقت ناممکن است که چنین چیزهای متفاوتی بتوانند سنجش پذیر باشند" یعنی از لحاظ کیفی برابر باشند. این شکل از برابری تنها می تواند چیزی خارجی نسبت به ماهیت حقیقی چیزها باشد، و بنابراین فقط " چاره ی موقتی برای مقاصد عملی است."
بنابراین ارسطو خود به ما می گوید که چه چیزی مانع تحلثل بیشتر او شد: او از مفهوم ارزش شناختی نداشت. آن چیز برابر یعنی جوهر مشترکی که در تجلی ارزش تختخواب، بازنمودِ خانه برای تختخواب است، چیست؟ ارسطو می گوید: " در حقیقت چنین چیزی نمی تواند وجود داشته باشد." چرا؟ خانه در برابر تخت خواب بازنمود چیز برابری است. یعنی تا جایی که بازنمود چیزی است که واقعا هم در تخت خواب و هم در خانه برابر است.
>>> و آن کارِ انسانی است. <<<
ارسطو نمی توانست با کندوکاو در شکل ارزش این واقعیت را استنتاج کند... چرا که شالوده ی جامعه ی یونان بر کار برده ها استوار بود و در نتیجه نابرابرای بین آدمها و نیروی کارشان بنیادی طبیعی داشت. راز تجلی ارزش، یعنی برابری و هم سنگی تمامی انواع کارها به این دلیل که همه ی آن ها به طور کلی کارِ انسانی هستند، تا زمانی که مفهوم برابری بشر به بک عقیده ی عمومی و رایج تبدیل نشده بود، نمی توانست کشف شود. با این همه، این امر تنها در جامعه ای امکان پذیر شد که شکل کالایی شکل عام محصول کار و در نتیجه مناسبات مسلط اجتماعی مناسبات بین انسانها به عنوان مالکان کالا بود. نبوغ ارسطو دقیقا در کشف رابطه ی برابری در چهارچوب تجلی ارزش کالا نهفته است. فقط محدودیت تاریخی ذاتی در جامعه ی ای که او زندگی می کرد، مانع وی شد تا در یابد که "در حقیقت" این رابطه ی برابری از چه چیزی تشکیل شده است.

کارل مارکس - کاپیتال

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

اصول کمونیسم


پرولترها با برده ها چه فرقی دارند؟
جواب - یک نفر برده یک مرتبه برای همیشه فروخته شده است. اما یک پرولتر مجبور است خود را هر روز و هر ساعت بفروشد. ...

یک نفر برده اگر بتواند از میان کلیه روابط مالکیت فقط رابطه ی بردگی را از بین ببرد، آزاد خواهد شد و حال آنکه، آزادی پرولتر فقط و فقط در صورتِ الغاء کلیه ی اصول مالکیت شخصی میسر خواهد گردید.

فردریک انگلس

بازی پورتوریکو

    این یکی از بازی های مورد علاقه‌ی من و همسرم است. هر دو در آن مدعی هستیم، بر سر آن دعواها کرده‌ایم و هر کدام از ما برای پیروزی در این ب...