۱۳۹۶ آذر ۲۶, یکشنبه

پاسخ مارکس به نامه بانو ورا راسولیچ



 من در کتاب کاپیتال، نحوه تکوین سرمایه‌داری را به عنوان یک سرنوشت ناگزیر تاریخی به اروپای غربی منحصر کرده‌ام. چگونه ممکن است روسیه _کشوری که در آن دهقانان هیچگاه مالک زمین نبوده‌اند_ مشمول همین سیر تحول قرار گیرد؟
... جماعت روستایی اولیه به مراتب بیش از جوامع یهودی و یونانی و رومی از نیروی حیات برخوردار بوده‌اند. کمون نوع آسیایی در سراسر اروپا مبدا و نقطه عزیمت بوده است. پدید آمدن آن ناشی از رشد تاریخی مالکیت در آن سرزمینها بود، نه آنکه طریقه‌ی مذکور را به صورت ساخته و پرداخته از آسیا با خود آورده باشد...
سرنوشت جماعت روستایی در عصر سرمایه‌داری چه خواهد بود؟ روسیه مجبور نیست به راه غرب برود و در حالی که شرایط و اوضاع و احوال و محیط تاریخی آن با اروپای غربی متفاوت است، نباید خود را به تقلید از جریان‌های خاص آن سرزمین مقید سازد. کمون کشاورزی روسی می‌تواند مستقیماً به صورت یک عنصر اقتصادی مترقی در آید و در پهنه قلمروی ملی گسترش یابد و مایه برتری روسیه بر کشورهای سرمایه‌داری گردد. برای آنکه یک استبداد متمرکز بر فراز کمونها به وجود نیاید، کافی است به جای سازمان دولتی فعلی، مجمعی مرکب از دهقانان منتخب از طرف کمونها، اداره و رهبری آنها را در دست خود متمرکز سازد. عبور از مرحله سرمایه‌داری یک ضرورت تاریخی نیست.
ضمن بررسی منشا تولید سرمایه‌داری من متذکر شده‌ام (که راز آن در این است) که بر جدایی کامل تولیدکننده از وسایل تولید مبتنی است.(صفحه 315، ستون 1، چاپ فرانسوی کاپیتال) و نیز اینکه "شالوده‌ی" تمام این تحول سلب مالکیت از کشاورزان است] این امر به نحو کامل، تا امروز فقط در انگلستان صورت گرفته است... ولی تمام دیگر کشورهای اروپای غربی همین سیر و را خواهند گذراند".
بدین ترتیب من به طور ضمنی "ضرورت تاریخی" جریان مذکور را به اروپای غربی محدود کرده‌ام و چرا؟ لطفاً فصل  کاپیتال32 را بررسی کنید؛ آنجا که گفته شده جریانی که وسایل تولید پراکنده و فردی به وسایل اجتماعا متمرکز مبدل می‌سازد. و از مالکیتهای کوچک و متعدد مالکیت بزرگ افرادی معدود را به وجود می‌آورد، این جریان، این سلب مالکیت دردناک و هراس‌انگیز از مردم زحمتکش، عبارت است از منشا سرمایه، این است نحوه‌ی تکوین سرمایه. مالکیت فردی سرمایه‌داری بر استثمار کار دیگری - بر مزدوری- مبتنی است".
بنابراین در آخرین تحلیل موضوع عبارت از تبدیل طریقه‌ای از مالکیت به طریقه‌ای دیگری از مالکیت فردی است(شکل غربی تحول). چگونه می‌توان روسیه را مشمول همین سیر تحول قرار داد، در حالی که آنجا زمین‌هایی که در دست دهقانان بوده در مالکیت خصوصی آنان قرار نداشته است؟...


برگردان: م. ع. خنجی

نامه ورا زاسولیچ به کارل مارکس


 چنان که میدانید کاپیتال شما در روسیه از مقبولیت و اعتبار بزرگی برخوردار است. با وجود مصادرهی آن پس از چاپ نسخهای معدودی که باقی مانده، در کشور ما از طرف جمیع افرادی که کم و بیش از دانش برخوردار هستند، بارها مورد مطالعه قرار میگیرد و افراد صمیمی آن را مورد بررسی قرار می‌دهند. ولی نکته‌ای که شاید از آن بی‌اطلاع باشید، مقامی است که کاپیتال شما در مباحثات ما راجع به مسئله زمین و جماعت دهقانی روسیه دارد. شما بهتر از هر کسی میدانید که [بررسی] این مسئله برای کشور ما تا چه اندازه فوریت دارد. شما از اندیشه‌های چرنیشفسکی در این خصوص آگاهید. نشریات مترقی ما به شرح و بسط افکار او ادامه می‌دهند ولی این موضوع به گمان من مخصوصا برای حزب سوسیالیستی ما مسئله مرگ و زندگی است. حتی سرنوشت شخصی سوسیالیستهای انقلابی ما نیز، به طرز تلقی ما از این مسئله بستگی دارد. موضوع از دو حال خارج نیست: یا این کمونها با رهایی از مطالبات سنگین مالیاتی و بهره مالکانه اربابان، و با خلاصی از طریقهی ادارهی استبدادی، می توانند در جهت سوسیالیستی رشد و توسعه یابند، یعنی به تدریج تولید و توزیع محصولات خود را بر مبنای اشتراکی تنظیم نمایند؛ که در این صورت، سوسیالیسم انقلابی باید تمام هم خود را مصروف آزاد ساختن کمونها و رشد و توسعه آنها نماید.
و یا در صورتی که _برعکس_ کمون محکوم به نابودی باشد، یک فرد سوسیالیست _به این عنوان_ دیگر وظیفه‌ای نخواهد داشت جز آنکه با اشتیاق به محاسبات کمابیش بی‌اساس سرگرم گردد تا کشف کند تا طی دوره ده ساله، اراضی روسیه از ید دهقانان به دست بورژوازی انتقال خواهد یافت و یا با گذشتن چند قرن دیگر   _احتمالا_ سرمایه‌داری در روسیه به همان درجه از رشد و توسعه‌ی خود در اروپای غربی خواهد رسید؟ و در این صورت قلمرو تبلیغات را باید به کارگران شهرها محدود ساخت؛ کارگرانی که مستمراً در تودهی دهقانی غوطهور خواهند شد. دهقانانی که به دنبال انحلال کمونها و در طلب مزد به خیابان‌های شهرهای بزرگ سرازیر خواهد شد.
در ایام اخیر ما مکرر می‌شنویم که جماعت روستایی، طریقه‌ای عتیق است که تاریخ و سوسیالیسم علمی _و در یک کلمه بگوییم آنچه که در درستی آن کوچکترین تردیدی نیست_ آن را محکوم به زوال شناخته است. کسانی که چنین نظری را موعظه میکنند، خود را شاگردان واقعی شما میداننند و خویشتن را "مارکسیست" مینامند. نیرومندترین دلیل آنها اغلب جمله‌ی "مارکس این را میگوید" است. [وقتی] به آنها جواب داده می‌شود که شما "چگونه این را از کاپیتال او استنتاج می‌کنید، در حالیکه وی مسئله ارضی را در آن کتاب مورد بحث قرار نداده و از روسیه سخنی به میان نیاورده است؟" در پاسخ، شاگردان شما  _که شاید اندکی زیاده از حد گستاخ هستند_ جواب می‌دهند: "اگر دربارهی روسیه بحث میکرد، همین را می‌گفت". پس توجه می‌فرمایید که نظر شما در باره‌ی این مسئله تا چه اندازه برای ما حائز اهمیت است و چه خدمت بزرگ برای ما خواهید کرد. اگر افکارتان را در باره‌ی سرنوشت احتمالی جماعت روستایی ما و راجع به ضرورت تاریخی عبور از تمام مراحل تولید سرمایه‌داری در مورد کلیه ملت‌ها روشن سازید.
من به خود اجازه می‌دهم که به نام دوستان خود از شما استدعا کنم که این خدمت را از ما دریغ ندارید. اگر وقت شما اجازه نمی‌دهد که اندیشه‌های خود را دربارهی این مسئله به طور کم و بیش مشروح بیان کنید، در حداقل این لطف را بفرمایید که عقاید خود را به صورت نامه‌ای تنظیم نمایید و اجازه انتشار آن را در روسیه به من بدهید. درودها و احترامات مرا بپذیرید.



برگردان: م. ع. خنجی

بازی پورتوریکو

    این یکی از بازی های مورد علاقه‌ی من و همسرم است. هر دو در آن مدعی هستیم، بر سر آن دعواها کرده‌ایم و هر کدام از ما برای پیروزی در این ب...