۱۳۹۵ شهریور ۲۴, چهارشنبه

بدون افق، بدون دقت، ناخواسته در خدمت گروه های دست راستی


چندی پیش موسیقی دانان و نوازندگان در اعتراض به فشارهای وارده و لغو کنسرت‌ها نامه یا بیانیه‌ای تهییه کردند که تعداد امضاهای آن به 8000 نفر رسید. برای انتشار این نامه سقف زمانی تعیین شده بود ولی تا چند روز بعد از عبور از ضرب الاعجل تعیین شده همچنان امضاها ادامه داشت. در جایی دیگر تعدادی آدم که متاسفانه بعضی از آنها مارک و لیبل چپ دارند بیانیه‌ای را امضا کرده اند با 66 امضا! (http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=75514)


این بیانیه در شکل و محتوی بسیار نا امید کننده و  فاجعه بار است. آوردن نام چند جوان خوشنام که یعنی ما با اینها هستیم و چسباندن یک سری اسم سلبریتیهای مجازی و رنگارنگ از "چپ ضد طبقه" تا "چپ جامعه مدنی طلب" تا حکک‌ای و عکاس و ضد چپِ حامی دولت؛ آن هم برای موضوعی که ابعاد جهانی دارد و نفی تمام تبلیغات پست مدرنیستی در رد مبارزه قهر آمیز علیه خشونت سرمایه و ارتجاع بوده است. یک بیانیه به شدت سطحی، یک طرفه، یک جانبه و حاوی روایت رسانه های دست راستی؛ اما بسیار رمانتیک و "همه پسند" که در آن نه اشاره‌ای به نقش مخرب بارزانی و طایفه اش علیه کانتون های خودگردان شده است و نه از اتحاد بخشی از نیروهای ارتجاعی کرد علیه پ.ک.ک و پ ی د صحبت شده است. هیچ نقدی هم درباره اعتماد کاذب و ائتلاف احتمالی نیروهای کورد با آمریکا نشده است. این بیانیه به جای عمیق کردن نگاه‌ها و توجه به منافع و برنامه امپریالیست‌ها و قطب بندی دولتها، در حال تقلیل همه مشکلات به نقش داعش و اردوغان است. وظیفه یک بیانیه سیاسی روشن کردن افکار عمومی است یا همراهی و همکاری با رسانه های جریان اصلی برای مخدوش کردن واقعیت ها؟

البته هر کسی حق دارد تحت عنوان یک بیانیه با افراد غیر همسو نظراتش را بیان کند اما این بیانیه به اسمن بیانیه چپ‌ها منتشر شد و به اسم بیانیه چپ‌ها منتشر شد. هرچقدر افرادی توجیه کنند که اینگونه نیست اهمیتی ندارد چون تاثیر یک بیانیه سیاسی آن چیزی است که در مخاطب احساس می شود و از نظر مخاطبان این "ّبیانیه چپها" بود.

1: شما 66 نفر که نیمی از شما حتی سوسیالیت هم نیستید این حق را داشته یاد که به اسم چپها بیانیه صادر کنید؟

2: درست است که نیروهای چپ چند دهه است در حال سرکوب هستند و خاوران‌ها را پشت سر خود دارند ولی آیا نیروی چپ در این کشور اینقدر ضعیف و نایاب شده است که با جمع کردن یک سری امضای رنگی(ناهمخوان و ناهمسو) بیانیه‌ای در بیاید که از در فضای مجازی با عنوان "بیانیه چپها" قضاوت شود.

3: شاید یک نیروی چپ تصمیم داشته باشد با تعداد افراد سلبریتی مجازی اقدام به صدور بیانیه کند تا بیشتر دیده شود و نظراتش بیشتر مورد توجه قرار بگیرد؛ پس چرا تلاشی نشده است که رنگ و بویی از قدرت تحلیلی که از یک مارکسیست انتظار می رود در بیانیه وجود داشته باشد و سطح بیانیه در حد شبهه ژورنالیسم سایتهای دست راستی است؟ چرا رد و اثری از تفکر و شیوه تفکر مارکسیستی و چپ در این بیانیه وجود ندارد؟ شما از آنها استفاده کرده اید یا آنها از شما؟

4: در بیانیه‌ای که داده شده است چرا فقط به آن بحشهای درگیری توجه شده است که رسانه های جریان اصلی تمایل دارند تقصیر اصلی را به گردن آنها بیاندازند؟ حوصله شما نکشیده یا منافع نویسندگان بیانیه ایجاب نکرده که وارد نقش همه طرفهای درگیر بشوند؟ اگر منافع نویسندگان این بیانیه اینقدر ناهسو و متضاد با تفرکات مارکسیستی و چپ بوده است شما چرا آنرا امضا کرده اید؟

بزرگ ترین و جدی ترین خطری که کردهای سوریه، گروه های عربی مترقی، مردم عادی، کانتون ها، خودگردانی و اجتماع مناطق شمالی سوریه را تهدید می کند نه داعش است، نه اسد، نه روسیه، نه ایران، نه کشورهای اروپایی. حتی سیاست های دوگانه و بازی های کثیف دولت آمریکا نیز بزرگترین و خطر شماره یک برای اینان نیست. بارزانی و سیاست ویرانگرش علیه کردهای سه پارچه ی دیگر(شاید و یا بلکه باید گفت هر چهار پارچه)، بدترین و بزرگترین خطر برای کردها و برای همه جریانهای مترقی و مردم عادی در سوریه و عراق است. کسانی که از چنین نکته‌ای غافل هستند یا در جریان آن نیستند بهتر است قبل از نسخه پیچیدن با سخن گفتن درباره سوریه و کردها، ابتدا چشمها و گوشهای خود را بگشایند و خود را در معرض واقعیت‌ها قرار دهند.

اربیل، همه ی کردستان عراق نیست. اربیل همه کردستان نیست. مسئله اربیل _اگر واقعا بتوان در واقعیت از مسئله اربیل صحبت کرد_ مسئله کردهای عراق، کردهای سوریه، کردهای ایران، کردهای ترکیه، مردم سوریه، مردم عراق و مردم ترکیه نیست. کسی که در جریان جنگ قدرت در کردستان عراق و تاثیرش روی مسئله کردهای ترکیه و سوریه نیست نباید به خودش اجازه بدهد درباره موضوعی که از آن اطلاع ندارد صحبت کند.

چندی پیش یک رفق جوان گفت که جمهوری اسلامی فعلا هیچ ترسی از چپ‌ها ندارد و برای همین است کاری با آنها ندارد. من به صحبتهایش اضافه کردم که ترس جمهوری اسلامی از فعالان واقعی کارگری که سلبریتی نیستند و بی آنکه اسمی از آنها در میان باشد در محیط های کار خودشان اعتصاب به راه می اندازند . برای افزایش آگاهی کارگرن تلاش می کنند، بسیار بیشتر از سلبریتی های و چپ های فیس بوکی است. تحلیل او ساده اما کاملا صحیح بود. تحلیل او خام و باز نشده بود اما بسیار صحیح بود. حیف که تف سربالا است وگرنه به راحتی می توان واقعیت های حاکم بر این بیانیه های چند امضایی را باز کرد و شرح داد. آن طرف ماجرا از دست رفتهٰ یعنی در دسترس نبوده که از دست رفته باشد؛ باید تلاشی برای بیرون کشیدن رفقایی کرد که نقش المان های سفره آرایی را برای این بیانیه داشته اند. کاش امیر، کاوه و الوار دقت بیشتری از خودشان نشان می دادند و خودشان را با این جماعت قاطی نمی کردند.

این بیانیه در فرم و محتوا یک فاجعه است. در محتوا فاجعه است چون نشان دهنده فقدان اطلاعات و آگاهی از مسئله سوریه است و در فرم فاجعه است چون دقیقا کپی برداری از اقدامات گروه های راست و نمایشهای مجازی سلبریتی های دنیای مجازی است. در حالی که بعد از چند سال خفقاتن محض، نیروهای سیاسی داخل ایران به تحرک درآمده و در قالب بیانیه های عمومی و دسته جمعی تلاش می کنند آرام ارام نظرات خود را به عنوان یک خواست جمعی مطرح کنند و پای هزینه های آن ایستاده اند، انتشار یک بیانیه با این شکل، نشان از بی اعتنایی به هرگونه تفکر جامعه محور است. ارزشهای حاکم بر این بیانیه کاملا فردگرایانه و لیبرالی است. این دست اعمال سیاسی فقط به کسب سود(اعتبار) از مناسبات بازار(رسانه) برای مصرف بیشتر است.

هرجا اسمی از مقاومت و مبارزه است، سوی دیگر سکه منفت طلبی عده یا سود جو است. یک طرف خون است و یک طرف پول. کسی که می داند و در جریان است در یک کلام باید گفت که شریک ماجراست و آنکس که طملع نیست و نمی داند باید قبول کند که بازی خورده است و آنقدر پخته نیست که چشم شناسایی در بازار مکاره سیاست داشته باشد. همزمان که عده‌ای از بهترین مبارزان در کردستان سوریه مشغول نبرد هستند، عده‌ای که تنها ارتباطاشن با مسئله این است که کرد زبان هستند، از هزاران کیلومتر دورتر از سوریه و خاورمیانه به اسم کوبانی، به اسم روژاوا، به اسم کردها و به اسم مبارزه و مقاومت مشغول کاسبی هستند. همانطور که سلطنت طلبها و جریانات دست راستی به اسم زندانی سیاسی دوره یم افتند و پول جمع می کنند، جماعتی هم به اسم کوبانی و کردهای مبارز در حال جمع کردن کمک مالی هستند. این که این پولها به کجا می رود و چطور خرج می شود بماند تا زمان مخصوص به خودش اما نکته مهم تناسب فرم این بیانیه با این بیزینس است. همچنان که نوری زاد و ملکی و محمدی و فلانی و فلانی تبدیل به برند سیاسی جریان راست برای تسلط و کنترل بر اخبار و مناسبات می شوند به همان شکل جرقه باب شدن چنین روند تا سراسر نادرست، به اسم چپ خورده شده است. تبدیل مبارزه اجتماعی به باشگاه اختصاصی اعضای وی‌ای پی که مورد قبول و قابل پذیرش رسانه های راست و مناسبات اقتصادی پشت ایجاد شده در سیاسی است. مناسباتی که همه گروه‌ها و تشکل های را فاسد کرده و از زندانی سیاسی یک قلک و یک گدا درست کرده است. از همه بدتر اینکه فرایند مقاومت و مبارزه در زندان را هم به یک خیمه شب بازی کاملا رسانه‌ای و جدا از جامعه، تقلیل داده است. وقتی انتقاد یم شود که چرا باید رفقایی مثل امی رو الوار و کاوه زیر چنین بیانیه‌ای را امضا کنند برای این است که اولا از آنها توقع می رود کهب ه چنین مسائلی توجه کنند و دوما از اسم آنها در این پروژه برای این استفاده شده است تا اعتبار فعالان مارکسیست سالم و چپ شرافتمند داخل کشور هم خرج سلبریتیهای بی ارتباط به طبقه کارگر و مشغول کاسبی شود.


رفقا هشیار باشید. بیانیه سیاسی دارای شان و اثر خاص خود است. با رویکرد سطحی، قبیله‌ای و رسانه‌ای به آخرین امکانات و ابزارهای باقی مانده برای فعالیت سیاسی در برهوت سیاسی ایران لطمه نزنید/نزنیم. مگر ما ماند امثال خزعلی هستیم که با آب ماهیچه اعتصاب غذا کنیم و "رکورد بابی سانز" را بشکنیم و اثر و آبروی زندانی سیاسی و اعتصاب غذا را بر باد دهیم؟ لطفا خزعلی نباشید/نباشیم. لطفا باری به هر جهت نباشید/نباشیم. لطفا سطحی و سطحی‌نگر نباشید/نباشیم. شما مفت به دست نیامنده اید که مفت از دست بروید. ثمره جوشش یک نسل سیاسی و نوک چرخه آگاهی یک جامعه، شما و امثال شما هستید. مفت به دست نیامده اید که مفت از دست بروید. فقط متعلق به خودتان نیستید که خودتان را هر طور که بخواهید به کار بگیرید. شما متعلق به یک طبقه، متعلق به یک نسل، متعلق به یک جامعه هستید و در مقابل آن وظایف بسیار دقیق و ظریفی دارید. تبار شما مبارزانی است که برای اعتقاداتشان خون داده اند نه یک مشت استاتوس نویس فیس بوکی که دغدغه آنها هر چیزی است جز جامعه و طبقه کارگر. قدر خود را بیشتر بدانید رفقا. مسئولیت خودتان را جدی تر بگیرید رفقا.

بازی پورتوریکو

    این یکی از بازی های مورد علاقه‌ی من و همسرم است. هر دو در آن مدعی هستیم، بر سر آن دعواها کرده‌ایم و هر کدام از ما برای پیروزی در این ب...